باید با خانوادت حرف بزنی باهاش اتمام حجت کنن و اگه بازم اینکارو کرد شکایت کن و ازش تعهد بگیر
نکنه میترس بری خونه پدرت؟
من محترمانه زندانی ام در قفل نیست اما یه قفل بزرگ روی زبونم افکارم و ازادیم زده کاش در خونه قفل بود گریه میکردم و در که باز میشد میرفتم واسه همیشه
خو یکاری کن ک پشیمون بشه وقتی اومد حسابی شاکی باش و بگو بچم خیلی اذیت شده توخونه خواستم ببرمش پارک در بسته بوده گریه کرده اذیت شدیم و.. پیاز داغشو زیاد کن تا حسااابی بترسه ولی با مظلوم نمایی بگو ک دعواتون نشه فقط شرمنده بشه
سعی کن نذاری بهت توهین کنه خودتو دوست داشته باش به عنوان یک انسان دیگه بهش اجازه نده اینجوری رفتار کنه من که از شوهرم دل کندم....عاشقش بودم اما...اون نه..
اون موقع که کلیدتو داری یواشکی از روش بساز واسه خودت.یه دفعه نیاز میشه
کلید زاپاس داشته باش یجا قایم کن ندونه
ولی خب بیرون نرو برای مبادا بزار
دیشب هرچی اصرار کردم ببرم خونه بابام قبول نکرد
از خانوادت کمک بگیر یه کلید دیگه بساز و قایمش کن
چرا با خانوادت این مسئله رو مطرح نکردی قطعا باهاش در این موردصحبت میکنن چون کار عقلانی نیس
خب ترسیده بری خیلی کارش اشتباه امیدوارم به زودی این کارشو ترک کنه
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
