هیشکی دوسم نداره حتی خانواده م خواهرم وقتی گریه هامو میبینه تو دلش عروسیه مادر مم فقط خواهرام چون متاهلن .
حالم ار همه بهم میخوره دوس دارم بمیرم .
اونقدر تنهام که پیش خانواده مم غریبم .
هیشکی منو نمیفهمه فقط بالای سرم در میان و بزرگتری میکنن اصلن ادم حساب نمیشم دلم خیلی گرفته . خواهرام دوس دارن من به خونه بمونم به زبون بهم گفتن مگه من چه گناه کردم؟
تازه بی پولم هستیم .عشق وعاشفی هم تعطیله .کاش فردا بیدار نشم