عروسی دخترخواهرشوهرم دعوت بودیم شمال رفته بودیم خونش جهازشو ببینیم.مادرشوهرم کرم میریخت همش.من ظرفشویی نگرفتم همش ظرفشویی اونو یجور میگفت بهمون.همسرمم دید اخلاقشو.ازاونجا دراومدیم بهش گفتم اگه به من داری تیکه میندازی من علاوه بر جهازم ۲۰میلیونم دوسال پیش پول نقد آوردم خونمم جا نداره که بعد خودشو زد به شالاطانی که من شانس ندارم من منظورم تو نبود خوهرشوهرم از خونه در اومد گفت مامان چیشده خلاصه خواهرشوهرم اومده بود منو باز خواست میکرد که چرا به مامان بی احترامی کردی گفتم حرفم بی احترامی نبود خلاصه شر بپا کردن. رفتیم خونه خواهرشوهرم دیدم همشون جمع شدن حیاط منتظرن من بیام دعوا کنن من رفتم ساکمو جمع کردم به همسرم گفتم زود باش بریم خواهرشوهرام یکیشون میگفت گلوی کسی که به مامانم چیزی بگه جر میدم یکی میگفت تو همیشه به مادرم بی احترامی میکنی الکی میگفت تو یه بار منو انداختی بیرون از خونت منم گفتم من چیزی نگفتم بی احترامی بشه توضیح دادم بازم داشتن دعوام میکردن.البته همسرمم طرف منو گرفت گفت مامان همش حرف میزنه انتظار داره چیزی نشنوه به شمام ربط نداره که دخالت میکنید.جاریمو دامادشون به زور ما رو بردن تو اتاق که ما نریم بعد مادرش از اونور جیغ زد بیتربیته شخصیت نداره منم پاشدم ساکو برداشتم رفتم همسرمم بقیه وسایلو جمع کرد اومد. من اول ندونستم چرا به من میگه بی تربیت بعد خودش افتاده بود دنبال ما که نرید من گفتم مگه چیکار کردم فحش میدی گفت تو گفتی برینم به خونوادت توی ماشین عمش با ما بود برگشتنی.به عمش گفتم من این حرفو زدم گفت من نشنیدم.خودش دونسته بود بیخودی دعوا انداخته به من تهمت زده بود که بگه به خاطر این حرف ناراحته تا آبروش نره ولی ابروی منو الکی پیش داماداش برد
از یه طرفم من تو دعوا گفتم مامان بار اولش نیس این کنایه ها همش به من میگه دخترم خودش پول شام طرف خودشو داده درصورتی که پول شام عروسی مارو کلشو با پول عقد من دادن. بعد رفتن من گفته همه پول عروسی رو خودم دادم درصورتیکه همسرم۳۰میلیون برداشت برا چند تیکه وسایلای خونه وطلاوآتلیه و ارایشگاه.... پول شام و میوه هم ازپولی که سرعقد جمع شد دادن