۱۷ سالم بود ..
دانشجو بود و راننده آژانس هرموقع زنگ میزدم اون میومد منم پخمه تو این فازا نبودم که چرا هرموقع میزنگم آژانس این میاد...بعد چند وقت گفت میخواد بیاد خاستگاری مسخرش کردم حتی اسم و فامیلمم دروغ گفته بودم...بعد که زنگ زد گفت دارم مامانمو میارم خونتون اونموقعم نگفتم دم در زدن یه هو زنگ زدم گفتم اسم و فامیل من این نیست یه چیز دیگه س😬😬
خلاصه ازدواج ما سنتی نبود...عاشقش شده بودم...
الانم۲۴ سالمه