خرافاتی که شنیدین وبگین واینکه دلیل این خرافات چیه؟

به مغزهای خالی یه عده 

شوهرم حرف نميزنه دعا بگين

شوهرم ميخواد هوو بياره دعا بگين نگيره

مادر شوهرم داره مياد خونمون دعا بگين نياد

جاريم طلا خريده دعا بگين گم بشه

و انواع اين اراجيف

زیر سر زن زائو چاقو میزارن بالای سرش هم قرآن که آل نتونه ببرتش

وقتی بچه بدنیا میاد یکی مهمون بیاد بچه رو میبرن دم در که مهمون سر بچه نیاد بنظرم مزخرفه

عروس جدید که اومد اگه کسی از خانواده و فامیل داماد بمیره میگن بد قدم بوده 

مزخرفترین خرافه

شاید منظور از آل اینه که زائو افسردگی بعد زایمان داره تنهاش نزارن که افسرده تر نشه 

بعضی از ین باورها خرافه نیستن  ریشه علمی دارن اگه پی اش رو بگیری 

البته این فقط نظر منه

اگه دماغت بخاره کسی چشمت زده. اگه چشمت تیک تیک بزنه خبر بد میارن واست. اگه کف دستت بخاره پوله. اگه پات بخاره مسافری .اگه شب موهاتو شونه کنی برکت از خونه می ره . اگه قیچی باز بشه دعوا می شه . اگه پوست پیاز و سیر رو زمین بریزه بحث پیش میاد. اگه پشت سر کسی زغال بریزی دیگه بر نمی گرده. اگه مهمون نمی ره از خونت نمک بریزی تو کفشش

من رفته بودم خونشون دور خونه نمک پاشیدن اسپند ی روز روشن بود کامل...میگفتن اسپند نباید خاموش بشه ...اولین بار بود میرفتم خونشون🤣حالا برادر و خواهر همسرم تحصیل کرده میخندیدن فقط مادرشوهرم جدی میگفت نه همینه ک هست😁

اگه توی سفره چند تا مثلا لیوان و بشقاب و دیس و نمکدون پشت سر هم قطار بشن به صورت اتفاقی میگن مهمون میاد 

گربه سر دیوار خودشو لیس بزنه میگن مهمون میاد 

بچه کوچولو سرشو بزاره زمین باس  ن کوچولوشو بده بالا از بین پاهاش نگاه کنه میگن دروازه ی مهمونه 

و خیلی چیزای دیگه

😂البته خودم به این خرافات خیلی اعتقاد دارم. 

خرافه نیست گلم ، ال هم وجود نداره این ضرب المثل هست 

من از عالم دین هم پرسیدم ، چون زایو گناهانش تا حدی پاک شده بخاطر دردهایی که کشیده ، اجنه سمتشون میان ، کاری ندارن ولی باعث ترس میشن و بدترین چیز برای زایو ترس هست 

چاقو و مخصوصااااا قران که کلام خداست نوعی محافظ هست 

حتی قدیما چون دخترا پاک بودن بدون دوست پسر عروس که میشدن تازه عروس هم تا مدتی معصوم هست مثلا یه همراه تا یه مدت پیشش میموند در نبود شوهرش 

من مادربزرگم اعتقادی نداشت 

مادرشوهر خالمم همینطور، خالم روز بعد عروسیش بیدار شده بود از حموم اومده بود بیرون رفته بود تو حال دیده بود چندتا زن چادر مشکی قد بلند تو پذیرایی دارن چرخشی میرقصن😑😑😑😑اروم اومده بود تو اتاق قران رو برداشته بود تند تند ذکر میگفت دو ساعت بعدش رفت تو پذیرایی دید نیستن زنگ زده بود تا مدت ها بعدش خاله کوچیکم میرفت پیشش