خیلی درسخون بودم عمرم رو به فنا دادم😬😬😬
الانا همش میگم کاش یکم لذت میبردم بجای درس خوندن
دبیرستان که بودم بعد نماز صبح راه میافتادم تو تاریکی میرفتم مدرسه
در مدرسه رو میزدم تا بابای مدرسه بیاد باز کنه
اونم باز میکرد و من میرفتم کل برقای مدرسه رو روشن میکردم میرفتم میشستم سرکلاس درس میخوندم😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐