زنداداش بزرگه من27 سالشه و ازدواجش با برادرم سنتی بوده و کلا اخلاقش یکم ب سمت سنتی ها میره.
زنداداش کوچیکم 24 سالشه با داداشم 2 سال دوست بودن الانم دو ساله ازدواج کردن و کلا اخلاق و رفتارش با بزرگه فرق میکنه
زنداداش بزرگه من خودش کلا آدمیه که از جمع همیشه به دوره نه فقط فامیل شوهر بلکه علاقه به رفت و آمد تو فامیل خودشم نداره ولی کوچیکه خیلی اجتماعی و مستقله
زنداداش بزرگم یکم حق رو زیادی همیشه به خودش میده مثلا خودش لیسانس حسابداری داره ولی هیچ کجا نمیتونه کار کنه بخاطر اخلاقش زود عذرش رو از همه جا میخوان مثلا میره یجا کار کنه میگه همه چیز باید وقف مراد من باشه اصلا به نظر همکاراش اهمیت نمیده و همین باعث میشه عذرش رو بخوان تهشم میاد میگه من کارمو میکنم بقیه زیرابمو میزنن😐زنداداش کوچیکم مدرکش دیپلمه ولی 5 ساله مشغول به کار تو یه شرکت به عنوان حسابداره
و باعث میشه بزرگه خیلیییی بهش حسودی کنه
مثلااونسری به من میگفت آدم تا وقتی درس نخونه شعورش پایینه مثل ندا (کوچیکه) منم گفتم شعور ربطی به درس نداره همه چیو ربط نده به همه چی گفت نه بالاخره تو این دوره زمونه درس نخونده باشی خیلی ضایعس😑 انقدر دلم میخواست بگم تو که درس اومدی مدرکتو مگه استفاده میکنی ولی نگفتم گفتم ولش به من ربطی نداره.
یا مثلا با اینکه موقع ازدواج خودشون پدرم پول داد بهشون گفت برید هرجا میخواید سالن بگیرید سالن عروسیشو خودش انتخاب کرد حالا آذر ماه داداش کوچیکم عروسیشه اومده میگه اگه سالنش از من قشنگ تر باشه من راضی نیستم😐
کلا زیاد چشم دیدن نداره مثلا میاد تو جمع به زنداداش کوچیکم اصلا سلام و دست نمیده باهاش حرف نمیزنه یا اونم باهاش حرف میزنه این روشو میکنه اونور
خونه ما نشسته زنداداش کوچیکم که میاد کلا قیافش چپ میشه دستور رفتن میده
بیچاره زنداداش کوچیکم هیچی نمیگه فقط لبخند میزنه حتی ناراحتم نمیشه یبار مامانم ازش عذر خواهی کرد بخاطر این رفتار بزرگه اونم گفت مامان حتما شعورش همینه دیگه خب من واسه چی ناراحت بشم
حالا این به گوش بزرگه رسیده بود جنجال بپا کرد...
بزرگه خیلی احترام هم نمیذاره مثلا همین هفته پیش داداشم خیلی وزنش بالا بود عمل معده کرد بعد زنداداشم میخواست بره پیشش عصرش من و داداشم و مامانمم داشتیم میرفتیم مامانم دید ماشین خالیه گفت به مهناز بگم با ما بیاد الکی اسنپ نگیره رفتیم دنبالش بعد قهر کرده بود گفته بود اینا منو به زور آوردن درحالی که مامانم دوبار بیشتر نگفت اون خیلی راحت میتونست رد کنه
خیلی اوضاع مزخرفی شده واقعا مامان منم کلا آدم شر به پا کنی نیست مقابل این رفتارا هیچی نمیگه ولی خیلی خودخوری میکنه و ناراحت میشه...
منم آدم دخالتگری نیستم هیچوقت تو هیچی دخالت نکردم ولی ناراحتی مامانم اذیتم میکنه...