ن خانوادم میخانم نه شوهرم برای چی اینجام برای ارزو به دل بودن برای تماشا
یادم نمیاد اخرین باری که گفت دوستت دارم کی بود اخرین بغلش که برای رابطه نبود کی بود همیشه تو اتاقه من و بچه هم تو سالن طاقتم طاق شده کمبود محبت داره داغونم میکنه خیلی تلاش کردم نشد که بشه اونروز میگم بیا خوبی های همو بگیم میگه خدا وکیلی مگه تو خوبیم داری هی سعی مبکنم بهش نزدیک شم هی میزنه تو برجکم
امروز حمام بردم بچه را درجه پکیج رو زیاد کردم یکم اخه اب خیلی ولرم بود یادم رفت کم کنم نفهمه اومد دید بهم گفت نفهمی دیگه هزاربار بگم زیاد نکن حالیت نمیشه😔خسته شدم از تنهایی هام صبح تا شب سرجمع۱۰کلمه حرف نمیزنیم بخام من شروع کنم باید ۲۰۰۰بار بپرسم تا بزور بگه اره یا نه
دعا کنین امشب بمیرم