ما صب بحثمون شد.خودم جامو جدا انداختم بادخترکوچیکم خوابیدم
ممنم امشب وسط دعوا بهم گف تو اییی هستی برام الان دیگ (ببخشید ببخشید) ککه شدی گعتم باشه بی لیاقت
صبح پاشد رفت خونه پدرشوهرم ک گوساله قربونی کنن و ما همچنان در قهر،ساعت ۹ اومد ک پاشین حاضر شین بریم اونجا حاضر شدیم رفتیم صبحانه و ناهارو خوردیم ساعت ۳:۳۰،۴ بود ک برگشتیم اومدنی ساک بچه رو گذاشتم جلوش رو میز ک برداره،برنداشت دوباره گفتم ساک بچه رو بردار ب نشنیدن زد خودشو برنداشت منم هم کیف خودمو هم خود بچه رو هم ساکشو برداشتم رفتم از دستشویی مای بی بیاشو جمع کنم ببرم بیرون پیشونی بچم خورد ب در باد کرد😭😭
تو ماشین نتونستم چیزی بگم چون جاریمم با ما میومد،رسیدیم خونه گفتم همینجوری سرتو میندازی پایین میری نمیگی حداقل ساک بچه رو بردارم،بچه ک فقط مال من نیس😤گفت میگفتی برمیداشتم دیگه گفتم گذاشتم جلوت یبارم گفتم گفت نه دیدم و نه شنیدم گفتم الحمدلله کر و کور هم شدی گفت درست حرف بزن پدرسگ😭😭😭😭😭گفتم خودتی و جد و ابادت
اصلا نمیفهمه وسط دعوا چی میگهههه .هزچی دلش میخاد میگ .اما میدونی من یه جمله رو قبول دارم همیشه تو دعوا حرفایی زده میشه ک تو ارامش بهش فکر شده اما نتونستی بگی .گف نمیخامت دیگ برام اییی شدی خانوادت فلانن .بابات بهمانه .کاش نگرفته بودمت کاش ازت بچه نداشتم کاش بتونم طلاقت بدم .دلم نمیخواد بیام توخونه .دلم خوش نیست باهات .
میدونی فقط ازخودم ناراحتم ک چرا دارم عمرمو باهاش تباه میکنم. دذ
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
