شوهر من دو هفته خونس تو ماه،بعد ۴ شنبه بهش گفتم کی مارو میبری مرکز استان تا عید باید برم کار دارم،دندونمم درد میکنه بریم دکتر؟ تااونروز هم هی ننشو میبرد اینور اونور و دکتر😑گفت فردا ک ۵ شنبس،پس فردا هم جمعه،شنبه هم داداشم ماشینو میخاد(ماشین ندارن) یکشنبه تو رو میبرم گفتم باشه
بعد جمعه گفتم فردا داداشت ماشینو میبره؟گفت نمیدونم مثل اینکه میگن بمونیم یکشنبه بریم گفتم بزنگ بهش بگو یکشنبه ما خودمون کار داریم گفت اگه گفت باشه میگم،بعد شنبه عصر ب من میگه میشه ما فردا بعدازظهر بریم؟صبح داداشم ماشینو میخاد😤گفتم اگه تا ظهر نیومدن چی؟دندونم خیلی درد میکنه گفت نه میان گفتم باشه
یکشنبه صبح برادرشوهرم اومد ماشینو برد ساعت ۳ گفتم بزنگ ببین اگه میان من حاضر بشم،نیم ساعت بعدش زنگید اونم گفت الان حرکت کردیم تا مرکز استان هم یه ساعت و نیم فاصلس یعنی اونا ۴:۳۰،۵ میرسیدن گفتم من نمیرم دیگه گفت ساعت ۵ میریم دیگههه😒فک کنین ساعت ۵ تااااازه من میخاستم حرکت کنم ساعت۶:۳۰ ،۷ اگه ترافیک نبود میرسیدم مرکز بعد تازه میرفتم بازار و دکتر😑😤
من .خودم ازقصد دخترمو وسطمون خوابوندم تا دیگ بفهمه چی میگ 😏
اینایی ک.میشینن میگن زن باید فلان باشه و بیسار باشه همش الکیه.زن فقط باید مستقل باشه بخصوص از لحاظ مالی .دعا کنید منم شاغل بشم 😍تو تاپیک های معرفی کتاب خوشحال میشم تگ م کنید همچین اگر کتاب خون هستین کتاب های خوبی ک خوندین رو بهم بگین خوشحال میشم 🌺🤍
اینایی ک.میشینن میگن زن باید فلان باشه و بیسار باشه همش الکیه.زن فقط باید مستقل باشه بخصوص از لحاظ مالی .دعا کنید منم شاغل بشم 😍تو تاپیک های معرفی کتاب خوشحال میشم تگ م کنید همچین اگر کتاب خون هستین کتاب های خوبی ک خوندین رو بهم بگین خوشحال میشم 🌺🤍
یکشنبه صبح برادرشوهرم اومد ماشینو برد ساعت ۳ گفتم بزنگ ببین اگه میان من حاضر بشم،نیم ساعت بعدش زنگید ...
گفتم اره من نصفه شب بازار و دکتر بگردم گفتم همیشه من برات اخر از همه هستم همه برات تو اولویتن بجز من😢واقعنم هم اینجوریه گفت باز شروع کردی،گفتم الان یه هفتس ب من میگی یکشنبه میبرمت بعد اینجوری میکنی و دیگه حرفی نزدم شبم شام نذاشتم