[QUOTE=100089555]من ده ساله ازدواج کردم سالی یه بار میبرم به شهرمونهر وقت میرم تو خیابونا رو اونقدر چش چش میکنم بلکه ...[/QUOTEدیروز تو استا اتفاقی دیدمش.....داشت آهنگ قدیمی که همیشه برام می زد رو تکرار می کرد.دلم هوری ریخت....بعد از ۱۰ سال ازهم جداشدیم
دلم میخواد شوهرم زنگ بزنه و عاشقانه حرف بزنه بگه خیلی دلش برام تنگ شده و همه چی رو میخواد جبران کنه و دیگه هیچ فاصله ای بینمون نباشه
راستی عزیزایی که اینو میخونید برام دعا کنید خیلی بغض دارم
دلم میخواد از یه چیزی مطمئن شم .امشب حسابی فکرمو درگیر کرده مطمئنا حالاحالا هم از ذهنم نمیره😢
دلم‌مرغ سرخ کرده نمکی‌میخواد با ۱ میلیارد پول 😁 مرغ بخورمو صبح برم ی خونه بگیرم بعد برم ی ماشین توووپ بگیرم بدهیامو صاف کنم ی کار واسه خودم‌راحت اووووف
من هیچ وقت بکسی خورده نمیگیرم...ذهنم بیمار نیست . چون اگه کسی,سالم باشه میدونه که انسان ذهنش,پر از,خاطره ست.مگه می تونی آلزایمر بگیری؟؟؟
امیدوارم یه همچین حالتی,بهت دست بده و حال آدمایی,مثه منو درک کنی.
من هیچ وقت به گذشته شوهرم خرده نگرفتم واگه الانم باهام در این مورد حرف,بزنه ناراحت نمیشم...چرا؟؟؟ چون همه این خاطرات رو زندگی کرده
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
16 ثانیه پیش
16 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
