اخ اخ من همون شب عقدمون بعد از تالار اومدیم خونه پدر شوهرم اینا (با مهمونا)
من دسشویی داشتم اومدم تو خونه هیشکی نبود همه تو حیاط بودن. با اون لباسم ک تنها نمیتونستم برم ب شوهرم گفتم بیا کمکم کن دامنم و نگهدار.
خلاصه دوتایی رفتیم تو دسشویی یهو برادرشوهرم اومد دنبال ما میگشت 😐
شوهرم داد زد ما اینجاییم تو دسشویی😐😐
برادرشوهرم گف دوتایی باهام رفتین😓😓
شوهر خلم گف اره نیل تنهایی نمیتونست دسشویی کنه اومدم کمکش کنم😀😀
برادرشوهرم پوکیده بود از خنده گف ینی چی نمیتونه و تو رفتی کمکش ینی تو داری زور میزنی نیل دسشوویی کنه 🤣🤣🤣🤣
خدایا مرده بودم از خنده و خجالت 🤣🤣