2777
2789

از محضر اومدیم بیرون ب بابام گفتن بیاد تو ماشین  ما...بابا مامانش جلو نشسته بودن  من بودم خواهرشوهرم و شوعرم ک وسط نشسته یود...یه حس بد حس خوب گیجی همچی باهم قاطی شده بود بیرون نگا میکردم یواشکی اشکم دراومد..شوهرم دستمو گرفت فشار داد درگوشمم گفت نمیزارم اب تو دلت تکون بخوره🤗🤗😊🤗😊دردش ب جونم

بماند که میشد کنارم بمانی؛نماندی😢بماند ک کار دلم را ب حسرت کشاندی😔

یه چیزی بهت بگم؟ همین الان برای خودت و عزیزات انجام بده.

من توی همین نی نی سایت با دکتر گلشنی آشنا شدم یه کار خیلی خفن و کاملاً رایگانی دارن که حتماً بهت توصیه می کنم خودت و نزدیکانت برید آنلاین نوبت بگیرید و بدون هزینه انجامش بدید.

تنها جایی که با یه ویزیت آنلاین اختصاصی با متخصص تمام مشکلات بدنت از کمردرد تا قوزپشتی و کف پای صاف و... دقیق بررسی می شه و بهت راهکار می دن کل این مراحل هم بدون هزینه و رایگان.

لینک دریافت نوبت ویزیت آنلاین رایگان

هفت ماهه بودم اومدم شهرستان خودمون برا زايمان كار شوهرم جاي ديكه بود اون موقع همديگه رو خييييلي دوست داشتيم همش با هم بوديم هر شب بيرون بوديم ميكفت فقط بايد بيايي تو بغلم بخابي شبا و..شبي كه ميخاست برگرده گريه كرد و بهم كفت من بدون تو نميتونم برگردم و رفت و براي زايمانم برگشت و بعد اون ديگه هيج وقت عاشقانه نشديم و حتي جاهامومم جدا شد و تا الان كه طلاق عاطفي كرفتيم باورم نميشه از كجا به كجا رسيدم بعد اون انكار ادم ديكه اي شده بوديم 😞

وای چرا رفتید خونه شون؟

چبدونم بخداااا...ننش گیر داده بود شام بیاین..هرچی گفتیم نههههه اجبار ک ما رسممونه...روز اولم اومدن خواستگاری ننش زنگ زد گفت شام میایم😅😅🤣😂من از خجالت سللاد با نوشابع میخوردم 

بماند که میشد کنارم بمانی؛نماندی😢بماند ک کار دلم را ب حسرت کشاندی😔
سرشو چرا تکیه داده بود به دیوار. شاید پشیمون شده بود    

نه از عقب تیکه داده بود ب دیوار ک بتونخ راحت دید بزنه ...ماشالله خیلی متبحر بود😅🤣

بماند که میشد کنارم بمانی؛نماندی😢بماند ک کار دلم را ب حسرت کشاندی😔

اومده بود خواستگاریم شب قبلش باهم سر موصوعی دعوا کرده بودیم گفتم نمیخوامت ولی چون قرار گذاشته بودیم از قبل نشد کنسل کنم خلاصه اومد تو اتاق باهم حرف بزنیم اصلا نگاشم نکردم به پام افتاد که توروخدا خر نشی قبول نکنی کلی التماسم کرد انگار یه ادم دیگه شده بود خییییلی حس اون لحطه رو دوست داشتم یهو خندم گرفت صداخندمم رفت بیرون😂...خاک برسر خرش از پل گذشته بعد ۱۰ سال الان اصلا اونجوری نیست  

هفت ماهه بودم اومدم شهرستان خودمون برا زايمان كار شوهرم جاي ديكه بود اون موقع همديگه رو خييييلي دوست ...

الهیی چیز خورتون کردن حتما😞😞😞😟

بماند که میشد کنارم بمانی؛نماندی😢بماند ک کار دلم را ب حسرت کشاندی😔
الهیی چیز خورتون کردن حتما😞😞😞😟

اره دقيقا الان دعا كرفتيم برا خوب شدن هم من هم شوهرم ولي رومون به هم ديگه باز شده و انكار اصن خجالت ميكشيم  حرفاي عاشثانه بزنيم يا تو بغل هم باشيم يعني حتي اگه باطل شه هم ما ديكه مث قبل نميشيم

ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792