بچه ها ما 5 صبح از ممسافرت رسیدیم خونمون چون جفتمون باید صبح میرفتیم سرکار صبح حدود ساعت 10 با هم از خونه زدیم بیرون بعد حول و حوش ساعت 2:30 تا 3:30 هر چی به شوهرم زنگ زدم ج نداد آخر زنگ زدم شرکتش منشی گفت امروز نیومدن اصلا.اصلا.منم نگران زنگ زنگ بهش تا آخر ج داد گفت خسته بودم ساعت 2 از شرکت اومدم خونه سایلنت کردم خوابیدم منم گفتم قبلش کجا بودی گفت شرکت.شرکت.منم گفتم وا پس چرا منشی میگه امروز نیومدی اونم قاطی کرد اومد محل کارم و گفت چون زنگ زدی شرکت آبرومو بردی منم میام آبرومو تو محل کارت میبرم خلاصه من سریع اومدم بیرون که نیاد داخل دادوبیاد کنه.بنظرتون کجا بوده
از ما نباید بپرسی.با زبون خوش و مهربونی از خودش بپرس.بزار یکم جو اروم شه بعد بپرس کجا رفته.اگر دیدی طفره میره اونوقت شک کن.به مادرش اینا نرفته سر بزنه؟
جدا نشدم.. قصد جداییم ندارم.. تا بتونم صبر از خدا میخوام تا خدا به راه راست هدایتش کنه.. ۹ماهه رفته خونه مادرش با اونا زندگی میکنه.نفقه مو میده ولی تنهاییم سخته.. فعلا که حرف ننه عفریتشو گوش میکنه تا ببینم کی آدم میشه
من اگر خوبم اگر بد تو برو خودرا باش..هر کسی آن دِرووَد عاقبت کار که کِششششت ..