سلام خانوما .. من یه مادرشوهر فوقالعاده فضول و دخالتگر دارم هرچی هم بهش میگی فایده نداره کلا توی هر موضوعی دوس داره نظر بده دخالت کنه ..حالا بگذریم از اینکه من 3 ساله عروسشم بخاطر وضع مالی شوهرم 3 ساله پیش مادرشوهرم زندگی میکنم توی یه خونه مشترک .. من توی این 3 سال کل طلاهامو فروختم دادم ب شوهرم ک باهاش مغازه بزنه کار کنه . خلاصه توی زندگی از همه چی زدم فقط عید به عید لباس میگریم و اصلا خرید زیاد نمیکنم
اره واقعا من هر پنج شنبه براش فاتحه و بعضی وقتا خیرات میکنم ...واقعاااااا همیشه ته دلم میسوزم براش چ ...
منم مادرشوهرم به رحمت خدارفته،ولی این کارایی که شمامیکنی رو انجام نمیدم براش،بنده خدا کاری به زندگیم نداشت،یعنی هییییچ کاری نداشت،و خوب وبدزندگیمون براش فرقی نداشت،بهمون محبت نداشت،هیچی وهیچی،
الان که دارم اینو برات مینویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمیدونم تا کی رایگان بمونه! من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفهای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تکتک مشکلات رو گفت و راهحل داد.
خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همهش رو درست کردیم!
بگذریم ک اونجا سر غذا خوردن و دور زدن توی بازار چ بلایی سرمون اورد هی میگفت شما نرید بیرون وایسید مامان و فامیلای منم بیان باهم بریم ..مام از گشنگی داشتیم میمردیم اینم میگف صبرکنید اذان بدن مامانم نماز جماعت بخونه بعد بیاد بریم ناهار .. منم گفتم ما گشنمونه میریم ناهار میخای تو وایسا با مامانت اینا برو ناهار بخور .. و ایشون مجبوری ک گف ن من با شما میام و رفتیم ناهار و این خانوم فقط غذای خودشو و منو حساب کرد و مامانم اینام سهم خودشونو دادن .(انتظار نداشتم ک مال همه رو حساب کنه یوقت سوتفاهم نشه) بعد ناهار جنگی رفت پیش مامانش و فامیلاش . منم با مامانم اینا کل بازارو دور زدیم . بعدش رفتیم یه مغازه لباسفروشی یه لباس دیدم خیلی خوشم اومد کلا 85 تومن پولش بود اومدم بخرم ک مادرشوهرمثل عزرائیل اومد پیدامون کرد و جلو اون همه ادم و مامانم اینا گفت نخر گرونه از اینا توی شهرمون ریختن زمین میفروشن ارزونه و اینی ک انتخاب کردی آشغاله و اینا
وقتی اونطور پیش مامانم اینا و صاحب مغازه جیغ جیغ کرد ک نخر و اینا دلم خیلی شکست و ناراحت شدم . جا داره بگم خودش از اون مغازه چنتا روسری ورداشت و پرو پرو سر میکرد میگفت قشنگه اینو بخرم اونو بخرم منم فقط میگفتم بخر. قشنگه مبارکت باشه .. حالا حرف من اینه اگ اونجا انقد گرون بود و جنساش آشغال چرا خودش چنتا روسری گرون خرید؟؟؟
میدونــی بخاطر شوهرت این کار کن ...واقعااا شوهرای منو تو وقتی مادر نداره خیلی سخته براشون واقعاااا س ...
راستش روبخوای گریه همسرموفقط زمان فوت مادرش دیدم وبس،همسرم مثل همسرشمانیست،درسته که مادرشوسالهاپیش ازدست داده ولی موضوع براش حل شدس،درکل منم مثل شما دوست داشتم انقدرازمادرشوهرم خاطره خوب میداشتم که مدام یادش کنم و دلم برای نبودنش بسوزه،ولی ایشون خیلی چیزارو ازمون دریغ کرد،حتی محبت رو،باورمیکنی دوست ندارم ازش صحبت کنم چون اگه بخوام ازمادرشوهرم حرف بزنم حرفی برای گفتن ندارم،انگارهیچ وقت تواین دنیانبوده
بگذریم ک اونجا چقد مادر وخواهرم اینا خرید کردن و هرچی هم ب خودشون میگرفتن برا منم میخاستن بگیرن ک من قبول نکردم و هیچی نخریدم از اونجا با گریه برگشتم طرف امامزاده تا تونستم گریه کردم و به بخت بدم لعنت فرستادم ک چرا این قدرنشناس و نمک نشناس رو با خودم آوردم ک اینطوری بیاد کوچیکم کنه جلو همه و ضدحال بزنه بهم ... جالبش اینه وقتی توی امامزاده بودیم اومد پیشمون و دید من گریه میکنم و حرف نمیزنم از مامانم پرسید ک چیشده و مامانم رک بهش گفت از حرف تو ناراحت شده . اونجام خانوم یه دروغ زد به زبون مامانم ک توام گفتی نخر چرا از تو ناراحت نشد فقط حرف من زهر شد و از من ناراحته... بچه ها مادرشوهر من خیلی دروغ میگه جلو روت دروغ جور میکنه میگه تو گفتی .. مامان منم دیگه ضایعش نکرد ک بگه من اصلا همچین حرفی نزدم و فلا فقط گفت من مادرشم تو خودتو با من یکی نکن