زندگی مو با یه دروغ بهم ریختن منو شوهرم و از هم دلسرد کردن روزبروز داریم از هم دور میشیم هر روز یه برنامه هر روز یه ترفند تا کی باید صبر کنم تا خدا زندگیم و نجات بده و چوب کارهاشون و بخورن دیروز مادرشوهرم یه سرو صدایی راه انداخته بود آپارتمان داشت میلرزید هر کی میدید فکر میکرد بچش مرده این ترفندشه این کارهارو میکنه بگه فشارم رفت بالامن مقصر نیستم بچه هاشو بخصوص شوهر منوتحت تاثیر قرار بده بکشونه سمت خودش و خودشو حق نشون بده و بیشتر و بیشتر بینمان فاصله بندازه خودشم یه پاش این دنیاس یه پاش اون دنیا خسته شدم دیگه آخه این دوتا بچه معصوم من چه گناهی دارن همون آدم دیروز الان یه بگو بخندی راه انداخته انگار اون نبود دیروز داشت میمرد منتظر تا شوهر من بیاد خودشو بزنه به بی حالی ومریضی کاری که صدها بار جلوی من کرده تا شوهرم نگه یه تار موی تو رو به زن و بچم نمیدم و منتظرم بچه هام بزرگ شن طلاقش بدم ودو 3 تا فحش بهم نده آروم نمیشه