کسی هست هم خودش شاغل باشه هم مادرشوهرش؟

به زبون اره درک میکنن اما به عمل و در واقع انتظار کمک دارن من خونشون باشم مادرشوهرم اینقدر لفت میده و سرشو گرم چیزای بیخود میکنه که من مثلا مجبور میشم ظرفهارو بشورم یا چای بریزم خانم زورش میاد من باشم کار کنه مادرشوهرم خانه دار هست

اما وقتی شروع به کاری میکنم مدام میگه نه نمیخواد زحمت نکش شما سر کار میری خسته ای یه روز جمعه استراحتت هست

شاغل نیس از دختراشم انتظار نداره چه برسه به ما که عروسشیم.واسه جشن یا مهمونی ها هم اگه دیر بریم یموقع فامیلامون چیزی بگن میگه من عروسام کارمندن انتظار کمک ندارم.

مثلا چن روز قبل ناهار اونجا بودم کل طرفهای ناهار رو خودم تنها شستم بعد ناهار میوه و چای اوردن یه عالمه ظرف کثیف شد بعد دخترهاش رفتن تفریح بیرون شهرظرف کثیف ها رو گذاشتن  ما هنوز بودیم منم زورم اومد بشورم مادرشوهرمم هی میرفت پای سینک اما نمیشست تا اینکه باز شوهرو دخترم گفتن گرسنه هستن غذا اوردن خوردن خوب نمیشد بشقابهارو گذاشت تو سینک و نشست یا فقط بشقاب غذا رو شست باید همه رو بشوری منم نشستم به شوهرم گفتم بیزحمت تو بشور من خسته ام اونم طفلی همه رو شست مادرشم دلش نمیسوزه یه بار الکی گفت چرا تو بشوری خودم بعدا میشورم اما تابلو بود تعارفه

نه من شاغلم نه مادرشوهرم ولی میرم نمی‌ذاره کارکنم میگه بچتو نگهدار یا هم میگه تو بشین بچه نگه می‌داری خسته میشی بچه هم نداشتم نمی‌داشت کارکنم خودم ظرف میشستم