قبلا گفتم فهمیدم که شوهرم اعتیاد پیدا کرده به چی و چقدر نمیدونم. هر وقتم بهش گفتم انکار کرده. اما زندگیمون خیلی به مشکل برخورده. من خیلی غرور داشتم از شوهرم واقعا سر بودم قیافم معمولی اما از لحاظ تحصیل و خونواده و همه چی سر بودم. التماسم کرد گریه کرد تا راضی شدم زنش بشم بعدم پای انتخابم ایستادم اما دیگه با کاراش داره ابروی منو میبره. چند وقته با خانوادش مشکل داشت کم دیدتشون دو روز پیش مادرش دیدتش.....
زنگ زده به من چرا اینطوری شده چرا انقدر زرد شده چرا اینطوری لباس پوشیده. مگه مردم خرن مکه فلان. گریم گرفت گفتم من همه راهی رو امتحان کردم اما فایده نداره بهش گفتم ول میکنم میرم اگه اینطوری باشه.(با گریه)