صبح رفتیم دکتر اومدیم خوب بودیم باهم
غذا رو داشتم براش داغ میکردم اومد هندونه ببره هندونه افتاد رو زمین گفت با چی تمیز کنم منم تمیز کردم خودم زمینو
گفت چرا حرف نزدی پرسیدم با چی تمیز کنم نه که خودت پاک کنی
گفت چرا تو سطل زباله پلاستیک نزاشتی گفتم میزارم
گفت الان هندونه ریخت توش دوباره بشورش منو مسخره کرد سطل زباله رو میشورم
گفت تقصیر تو بود هندونه افتاد زمین سینی رو میز گذاشته بودی منم گفتم تقصیر خودت بود بی دست و پایی
گفت اینجوریه منم گفتم آره
غذا رو براش کشیدم باقالی پلو بود دیشب درست کرده بودم دیگه وقت نشد امروز ماهی سرخ کنم تن ماهیی باز کردم گفت چرا ماهی سرخ نکردی تن باز کردی گفتم وقت نبود تن ماهیی بخوری چی میشه
یهو قاطی کرد نمکدون زد شکست جارو آورد جمع کنم خوش غذا خورد منم جمع کردم گفت یه هفته یه ماه برو خونه بابات
تا بدونی اینجا چه بهشتی بوده
کنارم خاموش کرد کنترل و بالا کمد گذاشت
کلید خونه هم ازم گرفت اول بعد انداخت رو مبل
رفت سرکار
منم نشستم یه گوشه دارم گریه میکنم