دوره بادوستای دبیرستانم ک یکیشون تازه ازدواج کرده
خیلی هم باهم راحتیم...افتصاح راحتیم باهم ینی
ولی من چون میدونم این دوستم تازه عروسه و ی کمم رو خونه و وسایلش حساسه گفتم من اگر مامانم بتونه پسرمو ک س سالشه نگهداره میام اگر نتونه نمیام.
اینم هیجی نگف ک با بچت بیا
حالا من حساسم و نمیخام برم و لوس کردم یا واقعا شمام بودید نمیرفتید؟
میرفتم اون فک کرده برا راحتی خودت این حرفو زدی
بدون بچم نمیرم
بهش حق بده حوصله بچه نداشته باشه،خودتم اذیت میشی.اما من بودم تعادف میکردم که بیارش
فقط من متاهل بچه دارم
...
من بودم بچه نمیبردم خونه تازه عروس بچه ببری چیکار
کافیه یه خرابکاری کنه
هیچی دیگه
بعدم جمع مجردی که همه بدون بچه ن نمیشه که با بچه رفت
من میرفتم
چون این حق همه خانماس که یه دو ساعتی با دوستاشون تنها باشن و یاد قدیما بیوفتن و برای خودشون باشن ما خانما فقط بخاطر ازدواج و بچه دار شدن و شوهرداری به دنیا نیومدیم
منم‌بودم‌نمیرفتم خدایی خونه ی نوعروس.هم خودت باید همه اش بدویی دنبال بچه ات و حواست باشه هم اون نو عروس حرص میخوره
بچه ها من کلا خودم با بچه نمیخواستم برم....
الان میگم حق دارم ناراحت شم یا ن؟
😐
حق داره خب
منم باشم دلم نمیخواد وسایل و خونه نو خراب بشه
اما بنظرم کارش زشته که حتی ی تعارف نکرد....بااینکه میدونه من نمیرمبا بچه...
هربارهم تاحالا رفتم از محل کار رفتم یااز دانشگا و تنها بودم و همش غر میزنن ک بچتو بیار
