یک بنده خدایی اومد خونمون با بچه هایش ،یه دختر یه پسر ،انقد خونمون و بهم ریخت که داشت گریم میگرفت مامانشم دعواش میکرد عر میزد و گریه میکرد معلوم بود هر دم بیل بار اومدن،انقد اعصابم خراب شد میخواستم بگم ترو خدا تا تربیت بچه رو یاد نگرفتی بچه نیار،بچه تربیتش از خودش عزیزتره،خودش در کشور رو باز میکرد شکلات بر میداشت ،رفت اتاقمون وسایلای بچمو برداشت ریخت بیرون،در یخچال و باز کرد ،تمام دکوری هارو او د پایین ،اب ریخت رو فرش اگر بدونید حالم بده
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
كلا بٓعضي ها از بچه داري فقط به دنيا آوردنش رو بلدن
حال من خوب است اما با ❤ تو ❤ بهتر میشوم / آخ...تا میبینمت یک جور دیگر میشوم خدا جونم خودت مواظب پسرم باش🌸(فَاللّه خَيْرٌحافِظاً وَ هُوَ اَرْحَمُ الرّاحِمينَ) 🌸🌸ممنونمبابت همه چي خداي مهربونم🙏
من همسایمون سه تا بچه داشت وقتی میومد خونمون کل وسایل اتاق بچمو میووردی توسالن ،تمام اسباب بازیهایم خراب میکردند،اگه یک ساعت میومدن خونم باید چهار ساعت بعدش خونه رو تمیز میکردم،دیگه باهاش رفت آمد نکردم،خداروشکر از اونجا رفتند،