عید عروسیمون گرفتیم شوهرم خیلی سخت گیره خسته شدم خونه مامانمم ازمادوره تو یه شهر دیگست
من از صبح تا شب تو خونه تنهام شوهرم از صبح میره سرکار تا ۶ بعداز ظهر وقتی میاد باز میره دنبال کارای دیگش با پدرشوهرمو بردارشوهرام ساعت ۱۰-۱۱شب میاد خونه چند وقت پیش با گریه زاری ازش اجازه گرفتم روزی ۲ ساعت برم باشگاه دو روز رفتم روز سوم گفت دیگه نمیخواد بری خوشم نمیاد تو تنهایی بری بیرون حالا فاصله باشگاه تا خونمون دو کوچه ست دیگه طاقتم نمیاد عصبی شدم نمیدونم چکار کنم وقتی اون ساعت شب میاد خونه انقدر خستست که نمیشه باهاش حرف زد 😢😭😭😭