2777
2789
عنوان

به همفکریتون نیاز دارم

| مشاهده متن کامل بحث + 400 بازدید | 65 پست
اصلا درک  ندارن اون دفعه کلی با خوبی و مهربونی با اشک آروم باهاش حرف زدم به ظاهر قبول کرد قرار ...


من راضیش کردم که یه جاهایی خودمون بریم ولی وقتی میریم و برمیگردیم انگار شوهرم همش فکرش اوناست ولی من اهمیتی نمیدم و با بچم خوش میگذرونم تا کم کم عادت کنه

اره ولی مردایی هستن که سیاستم نمیفهمن اصلا یجوری درک فهم ندارن

اون دیگه زرنگی زن هست هزار راه نرفته روباید رفت وقلقشون روبدست اورد برای زندگی بهتر وخیلی نباید زندگی روسخت گرفت دنیاارزش نداره باهم بجنگیم

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

من شبا خونه بابام میخوابم ، از دیروز یه بند بغض میکنم و یواشکی گریه ، بهش گفتم بعد 12 سال سختی و تنه ...

ن عزیزم اینکارو نکن

باداین کار اولین قدم جدایی رو برمیداری 

شوهرت ۱۲ ساله ب این کار عادت کرد با یکی دوبار صحبت کردن نمیتونم عادتو کنار بذار احتیاج ب زمان داره فقط یگم دیگ ام صبوری کن 

نذار سردبشین بینتون جدایی بیوفته

وقتی بمیرم هیچ اتفاقی نخواهد افتاد...نه جایی بخاطرم تعطیل میشود...نه در اخبار حرفی زده میشود...نه خیابانی بسته میشود...و نه در تقویم خطی به اسمم نوشته میشود...تنها موهای مادرم کمی سپید تر میشود...پسرم تنهاتر...💙و پدرم کمی شکسته تر...اقواممان چندروز آسوده از کار...دوستانم بعد از خاکسباری موقع خوردن کباب  آرام آرام خنده هایشان شروع میشود...راستی عشق قدیمم را بگو اوهم باخنده هایش در آغوش دیگری،مراازیاد میبرد...!من تنها فقط گورکنی را خسته میکنم...ومداحی که الکی از خوبی های نداشته ام میگوید🙃 و اشک تمساح میریزد...و من میمانم و گورستان سرد و تاریک و غم همیشگی ام که همراهم میماند...من میمانمو و خدا،💗بااحساس خجالتی که ای مهربان چرا همیشه مرا از تو و دینت ترسانده اند...🙁
خوب کاری کردی ، پول از خانوادت بگیری ،برا اونا ویلا بسازی


حالا پول ویلا به کناراونوقت میخواست هر هفته با این بی پولی هی خرید کنه ننه باباشو ببره یه موقع عقب نمونن و هی پز بده من به فکر پدر و مادرم هستم

اون دیگه زرنگی زن هست هزار راه نرفته روباید رفت وقلقشون روبدست اورد برای زندگی بهتر وخیلی نباید زندگ ...

بله سیاست زنانس ولی دوباره میگم شاید ندیدی مردایی هستن که  اصلا نمیفهمن و فقط میگن خودم

من راضیش کردم که یه جاهایی خودمون بریم ولی وقتی میریم و برمیگردیم انگار شوهرم همش فکرش اوناست ولی من ...

من اگه مادرشوهرم بفهمه رفتیم ،مثلا جاهی نزدیک شهر ،کل روز رو زنگ میزنه ،گریه میکنه،ای میگه حداقل پدرتو میبردی پیرمد دو قدم راه بره

حسود نیستم ، خواهر شوهرم هر سال میره ، قبلا چند بار مادرشو میبرد و دیگه افتاده گردن ما ، از اونم دلخ ...


عزیزم درک می کنم چی میگی 


سر حرفت باش ، ولی خیلی مودبانه و بدون دعوا ، به شوهرت بگو دوست دارم مثل بقیه خانواده ها باشیم ، یا من خونه بابام هستم یا مادرت با ماست ، حالا  می خوام خانوادگی با هم بریم (فقط خانواده کوچیک خودمون )،


نمی خواد قهر کنی ، برو خونه خودت راحت باش ، به خودت برس ،به بچه ها برس اما از حرفت کوتاه نیا ، حتی اگه شده مسافرت نرید 



ستاره هستم 
عزیزم درک می کنم چی میگی  سر حرفت باش ، ولی خیلی مودبانه و بدون دعوا ، به شوهرت بگو دوست دا ...

عزیزم مرسی از راهنماییت ولی شوهرم هم حرفش اینه یا مادرم یا نمیریم اصلا

خب بذار حرف بزنه و این ها را بگه  اصلا ضعف نشون نده  اگر الان و اینجا این قصه رو تموم نک ...


بنظر منم باید همینجا صحبتها رو بکنن و قضیه رو تموم کنن

نمیشه که مادر همیشه همراه اینا باشه مادرشم باید بفهمه رفتارش اشتباهه


ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز