حالا تو بچگی یا نو جوونی فرقی نمی کنه من خیلی کوچیک بودم با مامانم از خیابون رد میشدیم یه موتوری زد بهم پرت شدم کنار خیابون مامانم جیغ می زد بچه ام کشتی بچه ام کشی بعدم بردنم بیمارستان چیزیم نشده بود چند ساعت بودم و بعد مرخص شدم شما چی
فوت مادربزرگم
اخرين بار كه ديدمش
شب عروسیم😅😅😅
اون وقتی که بچه بودم به عمم سلام دادم روشو کرد اونور
کلا خاطرات بد هیچوقت از یادم نمیره
زیادن ولی بزرگترینش آخرین ساعاتی که پیش بابام بودم
ماه عسل.شب اول با بودنمون😆
کتک شدید بابام چند تا شکستگی و خون مردگی ... هنوز بعد ۱۴ سال یه هو یادش میفتم شدیدا گریه میکنم
مامانم بغلم میکرد میرفت نونوایی😁
روزی که اولین بار عاشق شدم.. یه عشق پاک..به عشق از ته دل..ازون عشقای ناب
خاطرات محال شماله یادم بره
بزار ببینم درست گفتم
اره همینه
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
43 ثانیه پیش
46 ثانیه پیش
47 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
