دقیقا، چقدر شبیه همیم،مثلا یه بار تخم کتان گرفته بود،خیلییی زیاد بود، دلم واسش سوخت گفتم بده ببرم برات پاک کنم، بعدش مامانم گفت بیار تفتش بدم و آسیابش کنم،تا 12 شب مشغول بودیم با مامان بیچارم،تموم که شد فرستادم شوهرم برد براش، فرداش منو دید گفت راستی چرا سوزونده بودین تخم کتانارو😐😐قشنگ خفه شدم
،داره کم کم یادم میاد😁😁من چرا هیچوقت آدم نمیشم؟ بازم کمک بخواد میرم