یادش بخیر منم وقتی همسرم اومد خواستگاریم نمیخواستم کلن الکی میخواستم از قبولش فرار کنم
حتی صدقه دادم و به خدا گفتم خدایا خواستگار شر کامله کمش کن از سرم
واسه جلسه دوم که میخواستن بیان روز قبلش اندازه 500 لیتر اب خوردم بسس که عصبی بودم و حالم بد بود
ولی جلسه دوم که اومد کلن آب رو آتیش بود انگار همچی زیر و رو شد و یه دل نه صددل خواستمش دیوونه شدم رففف