سلام دوستان عزیزم
لطفا در مورد نحوه آشنایی با خواستگاراتون و نحوه ازدواجتون، مخصوصا خاطراتی که داشتین واسمون بنویسید😊
مرسی
Ey jonam ch tapike khubi
Omadam bkhonam
من قبل از اینکه با شوهرم صحبت کنم جوابم صددرصد منفی بود ولی وقتی رفتیم تا صحبت کنیم بدجور مخمو زد
واسطه ازدواجمون همسایمون بود..ازدواج کاملا سنتی..خاطره هم اینکه پدرشوهرم آدم رکیه..وقتی اومدن خاستگاری من ریزه میزه بودم خب سنی هم نداشتم ۱۶ سالم بود بعد خیلی صریح گفت همین یه دختر دارین این که خیلی بچه است..
منم شوهرم که پسر دایمه ماه رمضون اومد خواستگاری واسه افطار رسیدن کرج بعد افطار ماباهم حرف زدیم بعدش خوانواده هاتاسحری صحبت کردن منم سحری دیگه چایی اوردم.خخخخخخ😂😂😂😂😂😂
منم ریزه میزه بودم همسرم هیکلی و درشت
خواهر شوهرم در اومده بود گفته بود از نظر قیافه بهم نمی خورید خیلی ریزه میزه است
شوهرم با تندی جوابش داده بود گفته بود مگه میخام اسب انتخاب کنم البته حرفهای زشتی هم بهش گفته بود ک حق دخالت نداری،چون خیلی سعی کردن سنگ اندازی کنن
بعد نامزدی هم همش میگفتن کفش پاشنه بلند بپوش یا خودشون کفش پاشنه بلند میخریدن برام،
ولی منم فقط کفش بدون پاشنه می پوشم و کفشای پاشنه بلند نو هنوز تو جاکفشی ان
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
46 ثانیه پیش
47 ثانیه پیش
50 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
