شوهرم يه كار جديدي انجام داده كه داداش من نقشش يه تلفن بود توش الان ضرر كرد شوهرم پدر شوهرم همش يه طوري نگاي من ميكنه يا ميگه حالا نميخواد به خونوادت بگي ناراحت شن گفتم والا اين شغل كار خونواده من نيس شوهرم خواسته داداشمم نخواسته دست رد بهش بزنه بعد ميگه اره اون يكي پسر منه كه به داداشش كمك ميكنه داداش تو يعني داداش من به تو كمك نميكنه
بعد مادر شوهرم گفت كه من خونمون مهمون داريم پدر شوهرم كفت اره تا خونش بخواد جمع و جور كنه ١ ماه طول ميكشه حالا اون روز اومده سر زده ٤ تا ظرف تو سينك بود در صورتي كه خونه زن خودش گه ميريزه از در و ديوار