2777
2789
عنوان

نمیدونم چجوری زندگیمو جمع کنم

620 بازدید | 30 پست

لطفا کمکم کنید دوتا یچه دارم کارمندم شوهرم تقریبا بیکار ۸ سال ازدواج کردیم گاهی کار دلشته گاهی نه .از بیکاری همش تو خونه به کوچیکترین کار من یا بچه ها گیر میداد یا دخالت میکرد ...رابطه خوبی با خانوادش ندارم که  علتش یه تاپیک جدا میخواد اونم با خانواده من اینطوره .اصلا تفاهم نداریم نمیدونم چیکار کنم من هم هر وقت میخوام خودمو تغییر بدم اون حاضر نیست .واقعا احساس افسردگی میکنم

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

تو زندگی اگه دلخوشی نباشه تحمل تک تک ثانیه هاش واقعا سخته

من همونیم که ناخواسته باردار شده بود🥴 تمام آینده رو فقط برای پسرش برنامه ریزی کرده بود و نمیتونست عضو جدیدو بپذیره😓 افسردگی گرفته بود هیچ جوری با بارداریش کنار نمیومد😖 دنبال دارو و روش های سقط بود😭،الان همون جنین ناخواسته به دنیا اومده 😊یه دختر به زیبایی و سفیدی فرشته ها🥰.اون روی شوهرمو با اومدن دخترمون بعد از ۸ سال زندگی مشترک تازه دیدم 😆جوری قربون صدقه ی دخترمون میره و تو آغوش میگیرتش که باورم نمیشه این مرد همون شوهر  خجالتی و کم عاطفه است که  به زبون اوردن احساساتش خیلی براش سخت بود😮،باشه. هر روز میگم خدایا هزار مرتبه شکرت که این فرشته کوچولورو به ما دادی(مادر بزرگ یکی از شاگردای دوسال پیشم بعد از دوسال بی اطلاعی از هم خواب دیده بود توی تاریکی توی یه خونه چراغ سبز روشن بوده از ادما میپرسیده این خونه کیه بهش میگفتن خونه خانم معلم طاهاست.مادر بزرگ طاها صبح بلند میشه به دخترش زنگ میزنه میگه مامان امروز حتما به معلم پسرت زنگ بزن احوالشو بپرس این خوابو دیدم حتما چیزی هست.تو اوج ناراحتی من و تصمیم جدیم برای سقط این خانم با تعریف کردن خواب مادر ساداتش منو از حماقتی که میخواستم بکنم منصرف کرد.دعای خیرم همیشه بدرقه راه عزیزان مادر بزرگ طاها خواهد بود.🌹💝(اگر به قدر یک جمله تونستید کسی را از خواب غفلت بیدار کنید دریغ نکنید شاید یک جمله شما زندگی بخشید به کسی💝💝💝💝) )الهی لحظه لحظه ی  زندگی تک تکتون  پر از اتفاقای ناخواسته شیرین و پر از ارامش مث شیرینی اتفاق ناخواسته ی ما باشه.        خداوندا به اندازه تمام هستی شکرت .                    

براش دنبال کار باش هر جور شده از خونه بره بیرون

نمی تونم اینجا بگم ولی خدا خودش میدونه من دلم چی میخاد انشاالله تا این تاریخ به بهترین شکل ممکن و به صلاحم انجام شده باشه الهی امین
شوهرت کار پیدا کنه سرش گرم بشه مشکلاتتون تموم میشه اینا همه از بیکاریه

مشکل منم همینه بیکاره مادرم مدرسه غیر دولتی داره میگه بیاد اینجا معاون بشه میگه با مامانت کار نمیکنم منت میذاره در صورتی که مادرم اینطوری نیست

وا از تنبلیشه نمیره کار کنه وگرنه کارهست چجوری تحمل میکنی صبح تا شب ور دلت باشه اون دلش به حقوق تو ...

آره منم همین تصمیم رو دارم منتها نمیدونم هر موقع تصمیم میگیرم تغییر کنم صبور باشم و....باز یه بحثی پیش میاد بینمون .

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز