والااا منم دوست و اشنا لر زیاااد دورم بوده انقدر فامیلهامون اولش میگفتن وای عروس لرهاا میشی خیلی مهربونن و فلان و... ولی همشوون اومدن رفتار اینارو تو جشن دیدن خودشون بدون اینکه من بگم بهشون اظهار تاسف کردن و گفتن چقدر وحشتناااکن حالا من میخواستم جلو فامیل خودم آبرو بخرم ولی از بس بی ادبی و رفتااار وحشتنااک داشتن ک نمیشد جمعش کنن
یه دوست شمالی داشتم دقیقا مثل تو بود خانواده شوهرش میکفت عروسی می خوام برم برام لباس نمیخره میگه ما با مانتو نیرم میگفت عید به عید مانتو میخره میگه مگه جکار می خوای بکنی که هی برلت مانتو بخرم گفت اخرین بار دوسال میش خرید گفت می خوام برم ارایشگاه بهش مادرشوهر میگه چه خبر چقد میری ارایشگاه چرا دختر من اندازه تو نمیره بعد میگفت دخارش بور مو نداره با من مقایسه اش میکنه ... میگفت می خوام طلاق بگیرم سه سال ازدواج کرده بود اونم لر بود پسر اطراف شوشتر ولی زندگی میکرون
اخههه اصلااا نمیان صحبت کنن اصلااا زنگ هم نمیزنن ن ب من ن ب خانوااادم
با شوهرم حرف میزنم اونم میره بهشون میگه اوناهم انقدر زبوون میان ک عروووسمونههه بابد بیاد پیشموون باید باید میکنن ک اعصااب دوتامونو خورد میکنن پشیمون میشیم از گفتن
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
18 ثانیه پیش
19 ثانیه پیش
19 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
