2777
2789

سال گذشته سر مراسمی تو خانواده شوهرم که خانواده من هم دعوت بودند...سر یک پرس غذا برادرم داد و بیداد کرد و ابروم رو برذ...بعد هم گفت حالا مگه خانواده شوهر تو کی هستن که ابروت رفته

گر نگهدار من آنست که خود میدانم، شیشه را در بغل سنگ نگه میدارد

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

یک سال گذشته و من کلیذعذاب کشیدم ...مادرم و برادرم و زنش تو یه ساختمون زندگی میکنن...خیلی ظاهرا هوای مامانم رو داره ولی اینو میدونم در حدی رو مامانم تسلط داره که کارت حقوق مادرم دستشه

گر نگهدار من آنست که خود میدانم، شیشه را در بغل سنگ نگه میدارد

ببین مادره منم ب من استرس وارد میکنه حالمو بد میکنه هی میگه درس بخون چرا میری بیرون نرو کمتر برو بشین بجاش تست بزن مدام میام خونه فکرم مشغوله استرس دارم حالم دیگه از مجردیم بهم میخوره

خداروشکر برای سلامتی ک بهم داده از خدا میخوام هیچوقت ازمون آرامشو عشقمون رو نگیره❤

دیشب خونه مامانم بودم برادرم با زنش رفتن مسافرت. هر چی گفتم بیا خونه من تنها نباشی نیومد. گفت شما بیاید. برادرم زنگ زد که حالشو بپرسه اصلا نگفت من پیشش هستم یه جوری وانمود کرد که تنهاست


گر نگهدار من آنست که خود میدانم، شیشه را در بغل سنگ نگه میدارد

تو خوبی هنو   شب عقدم که هنو غریبه بودیم  بدون دعوت بابام با ماشین برد شام خونه مادرشوهرم   تو راه میگفتم زشته نریم   ازش میترسیدم هیچی نمیتونستم بگم   از خجالت مردم  شام نداشتن شوهرم رف بیست تا غذا حاضری گرف   از خجالت مردم   با ندید بدیدیش ابرومو برد

😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐

حس میکنم مامانم لدش نمیاد من و برادرم قهر بمونیم انگار میخواد حس ترحم برادرم رو از دست نده...خوبی های منو سرپوش میزاره

گر نگهدار من آنست که خود میدانم، شیشه را در بغل سنگ نگه میدارد

زن برادرم تا دید من پسرم رو گذاشتم اونجا گفت یه هفته بچت رو نیار مامان بیاد بره تو مهد وایسته پیش پسر من

گر نگهدار من آنست که خود میدانم، شیشه را در بغل سنگ نگه میدارد
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792