برون فکنی داری. اصلا نترس و اگه بتدنی کنترلش کنی عالیهم من برون فکنی داشتم و روحم واقعا جاهای خطرناکی میرفت. خیلی وقتها هم جاهویی رفته بود که بعدها اون مکانها رو میدیدم و یاد اوری میکردم.
حتی قبل از اینکه با شوهرم آشنا بشم و یا حتی بدونم شهرشون اصلا وجود داره. خودمو تو خونه ی پدریش میدیدم با یه بچه. و اتفاقاتی که افتاده بود رو دقیقا بعد از بیست سال دیدم