وای همسن دختر منه،این وروجک دو روزه دندون قروچه یاد گرفته رو اعصابمه،ی دوبار گفتم نکن،الان میاد جلوم انجام میده،هی حوایشو پرت میکنم،یا خودمو ب کری میزنم،ولی حرص میخورم انگاری میفهمه😁چون انجام میده باز
همه میگن خیلی اعصاب داری و خیلی خوب باهاش راه میای ولی گاهی صبرم تموم میشه ( الان همه میان میگن چه مادری هستی خودت بدتری و این حرفا خواهشا قضاوت نکنین)
خب این اقتضای سن زهرا کوچولوعه بنظرم دلش بازی و توجه بیشتر میخواد
دیکه چقد ، خدا نکنه کسی به گوشیم زنگ بزنه دیگه مگه ول میکنه حتما باید گوشی بدم دو ساعت با گوشی ور بره، خودم که از ترس این خانوم گوشی رو تو کابینت گذاشتم که نبینه ، سر همچی لج میکنه دیگه ول نمیکنه نگاهش نمیکنم که کار زشتشو تکرار نکنه از عمد مداد شمعی رو گاز میزنه یا اشغال میندازه دهنش
منم خیلی بهش میرسم ولی همه چی رو دوش خودمه،چون دور از خانواده هامونیم،باهم ارد خمیر میکنیم الکی نون میپزیم شیرینی درس میکنیم،هر روز بیرون میبرمش،رو دیوار کاغذ چسبوندم نقاشی میکنیم،میزارمش تو تشتش اب بازی کنه،باهم خاله بازی میکنیم،شمردن یادش میدم،خلاصه همه جوره باهاش راه میام ولی باز نق میزنه،موندم چ بازی باهاش کنم