لطفا بیاین بگین من چند ساله دور از خانوادمم حالا شوهرم تصمیم گرفته بریم شهر مامانم اینا و واسه خودش مغازه بزنه هم خوشحالم هم میترسم چون همه ی سرمایمونو باید بزاریم
یه تجربه بگم بهت. الان که دارم اینجا می نویسم کاملاً رایگان، ولی نمی دونم تا کی رایگان بمونه. من خودم و پسرم بدون هیچ هزینه ای یه نوبت ویزیت آنلاین کاملاً رایگان از متخصص گرفتیم و دقیق تمام مشکلات بدنمون رو برامون آنالیز کردن. من مشکل زانو و گردن درد داشتم که به کمر فشار آورده بود و پسرم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت که خدا رو شکر حل شد.
لزومي ندارد من هماني باشم که تو فکر مي کني ، من هماني ام که حتي فکرش را هم نمي تواني بکني ...لبخند مي زنم و او فکر ميکند بازي را برده ، هرگز نمي فهمد با هر کسي رقابت نمي کنم...زانو نمي زنم، حتي اگر سقف آسمان ، کوتاهتر از قد من باشد ! زانو نميزنم، حتي اگر تمام مردم دنيا روي زانوهايشان راه بروند ! من زانو نميزنم...درگير من نشو، همـدم نميشوم
اول اونجا معامبه کنین بعد بیایین سرمایتونا بفروشین یعنی ی هفته زود تر برین کارهارو انجام بدین و قولنامه کنین و چک بدین بعد بیایین املاک خودتونا قولنامه کنین و پول بگیرین،در ضمن با اقوام هم تو ی محله و خیلی نزدیک خونه نگیرین
جدی ؟؟من که انقدر میترسمو استرس دارم شبا خوابم نمیبره
کدوم شهر میخواین برین؟
لزومي ندارد من هماني باشم که تو فکر مي کني ، من هماني ام که حتي فکرش را هم نمي تواني بکني ...لبخند مي زنم و او فکر ميکند بازي را برده ، هرگز نمي فهمد با هر کسي رقابت نمي کنم...زانو نمي زنم، حتي اگر سقف آسمان ، کوتاهتر از قد من باشد ! زانو نميزنم، حتي اگر تمام مردم دنيا روي زانوهايشان راه بروند ! من زانو نميزنم...درگير من نشو، همـدم نميشوم
دیونه ای برو شهر خودتون دختر کنار خونوادت خوشبختی بهت رو کرده
پس چرا من اومدم شهر خودم .تازه یکساله ازدواج کردم .دوماهه اومدم .بدبخت شدم .همه خرجهارو شوهرم انداخته گردن مامانم.از عید فطر همش داره مهمون میاد چندروز میمونن.ی روز داداشش خانوادش یبار خواهرشو مامان باباش.یبار خواهردیگش .همشم با خرج مادرم .انگار مفت خوری راه انداختن.حالا دردم اینه ک ی فاصله هم نمیندازن.و اینک خواهرشوهر مجردم خیلی کرم میریزه بهم و علنی هی میگ فلان دخترعموهام یادته اونا میگن تو چقد خوبی(و راه دعوت کردن اونارو داره باز میکنه)باز میگ فلانی اومده شهرتون.پسردایی با دوستاش اومدن.دختر عمه با فلانی .دخترخاله با مامانش.میخام فرار کنم برم ی شهر دیگ.شوهرمم عادت کرده اجاره خونه خرج زندگی تاحالا انداخته بود گردن مامانم الان گفتم میری ی خونه اجاره میکنی با وسایل بعد من باهات زندگی میکنم وگرنه جداشیم.قهرکرده میگ برو جداشو .الانم خوابیده.