توی دبیرستان شبیخون میزدیم حمله میکردیم به خوراکیای بقیه
یروز یه همکلاسیمون کیک و ابمیوه خریده بود گزاشت رومیز برگشت پشت سرش صحبت کردن . اقا منم یه نگا به بروبچ انداختم موضوعو گرفتن . مث جت کیک امیوه شو یرداشتیم مث این وحشیا به ۵ثانیه خوردیم کیکو چسبوندیم پوستشو بهم ابمیوه شم باد کردیم گزاشتیم سرجاش .
این برگشت برداره بخورن دید پوست خالیه شوکه نگامیکرد ب خوراکیاش ماهم میگفت وای وای دیذی سرتو کلاه گزاشتن پوستشو فروختن بهت چقدخ تو خنگی
این بیچارم باورکرد رفت دوباره فروشگاه مدرسه به دعواکردن اینقد اوضاع خراب شد جرات نکردیم بگیم بهش
اخرسال روز اخررر بهش گفتیم کار ما بوده کلی جیغ زد فحش داد شلنگ تخته انداخت ماهم پخششش کف زمین میخندیدیم 😅😅😅😅😅😅😅