امشب شوهرم میگفت دوستش (منم میشناسمشون خانوادگی) زن داره. تازه هم بچه دار شده. چند وقتی تو محل کارش با یه دختره ریخته روهم ولی زنش ک اونموقع حامله بوده اومده قشقرق کرده و اینا ول شد. ولی حالا میگه هر روز یه شاخه گل تو دستشه بعد دست تو دست دخترا میره بیرون جلو عام و خاص 😯😯😯
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.