من همونیم که ناخواسته باردار شده بود🥴 تمام آینده رو فقط برای پسرش برنامه ریزی کرده بود و نمیتونست عضو جدیدو بپذیره😓 افسردگی گرفته بود هیچ جوری با بارداریش کنار نمیومد😖 دنبال دارو و روش های سقط بود😭،الان همون جنین ناخواسته به دنیا اومده 😊یه دختر به زیبایی و سفیدی فرشته ها🥰.اون روی شوهرمو با اومدن دخترمون بعد از ۸ سال زندگی مشترک تازه دیدم 😆جوری قربون صدقه ی دخترمون میره و تو آغوش میگیرتش که باورم نمیشه این مرد همون شوهر خجالتی و کم عاطفه است که به زبون اوردن احساساتش خیلی براش سخت بود😮،باشه. هر روز میگم خدایا هزار مرتبه شکرت که این فرشته کوچولورو به ما دادی(مادر بزرگ یکی از شاگردای دوسال پیشم بعد از دوسال بی اطلاعی از هم خواب دیده بود توی تاریکی توی یه خونه چراغ سبز روشن بوده از ادما میپرسیده این خونه کیه بهش میگفتن خونه خانم معلم طاهاست.مادر بزرگ طاها صبح بلند میشه به دخترش زنگ میزنه میگه مامان امروز حتما به معلم پسرت زنگ بزن احوالشو بپرس این خوابو دیدم حتما چیزی هست.تو اوج ناراحتی من و تصمیم جدیم برای سقط این خانم با تعریف کردن خواب مادر ساداتش منو از حماقتی که میخواستم بکنم منصرف کرد.دعای خیرم همیشه بدرقه راه عزیزان مادر بزرگ طاها خواهد بود.🌹💝(اگر به قدر یک جمله تونستید کسی را از خواب غفلت بیدار کنید دریغ نکنید شاید یک جمله شما زندگی بخشید به کسی💝💝💝💝) )الهی لحظه لحظه ی زندگی تک تکتون پر از اتفاقای ناخواسته شیرین و پر از ارامش مث شیرینی اتفاق ناخواسته ی ما باشه. خداوندا به اندازه تمام هستی شکرت .
دلم نميخواد فاصله سنيم با بچم بيشتر از اين باشه كاملا حس ميكنم كه حوصله قبل رو ندارم و واقعا ما مشك ...
اره ولي يوقتايي ادم دلش ميخواد مثلا تا فلان زمان خودشو باشه و همسرش....شوهر شمام خب ميگي مصممه پس حتما يه فكري كرده كه نميخواسته.حالا ايشالا كه خوشحال ميشه
منم شوهرم نمیخاست به زور اصرار کردم اصلا فکرشو نمیکرد که حامله بشم بعدم که فهمید خیلی اذیتم کرد نمیخام بترسونمت ایشالا که اگر باردار هستی شوهرت خوشحال بشه اما اگر نیستی اصلا تا وقتی که خودش راضی نشده زورش نکن برا منکه هیلی گرون تموم شد همش غر میزد خونم. و خورد الانم زیاد ذوق شوق نداره جلوش اگر یکمی خوشحالی کنم سریع میگه چقد دلت خوشه همین بآه بلای جونمون میشه خدا بچمو حفظ کنه اما برگردم به عقب هیچ وقت زورش نمیکنم فک میکردم خوشحال میشه یا کنار میاد اما نشد