سلام بچه ها شوهرم مریض شده مجبورم خونه اشون بمونم
من زیاد باهاشون رابطه ندارم
اما الان مجبورم
همش فامیلا میان پیشش و من مجبورم پذیرایی کنم خسته شدم
امشب به پدر شوهرم گفتم ببخشید دیگه بچه ما تا دیر وقت بیداره
گفت اشکال نداره چاره ای نیس
خیلی ناراحت شدم
خاستم برم خونه با بچه ام .شوهرم گفت دیر وقته کجا میخوای بری
من بش نگفتم باباش چی گفته
در ضمن پدر شوهرم ظاهرشو حفظ میکنه و اخلاقش خوبه
چیکار کنم بنظرتون چجوری باهاشون رفتار کنم؟