2777
2789
عنوان

بی سیاست ترین کسی که میشناسین کیه؟چرا؟

| مشاهده متن کامل بحث + 1036 بازدید | 182 پست
مریسا جون برام دعا کن من که بعد 6 سال زندگی ودغدغه یه سری مسایل دیگه خسته شدم ولی دارم زندیگیمو می کنم توکلم به خداست دعا کن خدا عوض دو تا گوش دو تا چشم به شوهرم بده از بس که دهن بین
برای فرشته ی داخل شکمم دعا کنید تا تمام مراحلشو به بهترین نحو بگذرونه  

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

بچه ها در کل سیاست چیز خوبی به شرط اینکه مثبت و سازنده باشه اگه داخلش یه خرده ایراد وجو د داشته باشه روحتو داغون می کنه
برای فرشته ی داخل شکمم دعا کنید تا تمام مراحلشو به بهترین نحو بگذرونه  
خیلی بحث جالبی هست من هر چه قدرفکر میکنم افراد با سیاست اطرافم خیلی از دروغ استفاده می کنن و دلیل اصلی با سیاستی شون همون دروغه راستش من خودم کم حرف میزنم و بیشتر شنونده هستم و حرفهامون به کسی نمیگم ولی دروغ هم نمیتونم بگم تو یه جاهایی باسیاستم که بیشتر در زمینه فضول نبودن و حرف نگه داشتنه ولی در مقابل خانواده همسرم خیلی کم آوردم و ازشون خیلی چیزها یاد گرفتم که همش هم میبینم به دور از انسانیت هست رفتارهایشان خیلی دروغ تهمت و بد ذاتی تو رفتارها شون میبینم بدترین کار هم بکنن آخرش خودشون رو ترجیح می کنن مادرم هم باسیاسته اغلب ولی بی سیاستی هم داره حتی به رفتارهای مادرم هم که فکر میکنم میبینم وقتی یه موضوعی رو می پیچونه و دروغ به کار میبره تو حرفهاش با سیاست میشه
*****لطفابریدتو وبلاگم مطمئنم خوشتون میاد ****** http://mofidtypik.blogfa.com/
تو نامزدیم خانوادم خیلی سخت گیر بودن نمیزاشتن بیشتر از ساعت ده بیرون باشم حتی خونه شوهرم الان که فکر می کنم میبینم میتونستم به دروغ بگم شام دیر میخورن و مهمون داشتن و... حتی چند بار به خاطر دیر رفتن به خونه کلی دعوام کردن یه بار هم یه جای خیلی واجب شب رفتیم بیرون برای کار که فردا صبح برگردیم ساعت چهار صبح کارتون تموم شد و من رفتم خونه شوهرم موندم و به خانوادم راست گفتم که ساعت چهار کارم تموم شد و تا آخر نامزدی سرکوفت میزدن که چرا خونه شو هرم خوابیدم بعدا دیدم اگه دروغ می گفتم که صبح رسیدیم اینقدر سرکوفت نمیخورم مشکل من اینه که دروغ نمیتونم بگم بعدش هم خوب دروغ گفتن گناه داره روح و قلب آدم و ایمان رو میسوزونه
*****لطفابریدتو وبلاگم مطمئنم خوشتون میاد ****** http://mofidtypik.blogfa.com/
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز