مریسا جون برام دعا کن من که بعد 6 سال زندگی ودغدغه یه سری مسایل دیگه خسته شدم ولی دارم زندیگیمو می کنم توکلم به خداست دعا کن خدا عوض دو تا گوش دو تا چشم به شوهرم بده از بس که دهن بین
برای فرشته ی داخل شکمم دعا کنید تا تمام مراحلشو به بهترین نحو بگذرونه
الان که دارم اینو برات مینویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمیدونم تا کی رایگان بمونه! من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفهای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تکتک مشکلات رو گفت و راهحل داد.
خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همهش رو درست کردیم!
خیلی بحث جالبی هست من هر چه قدرفکر میکنم افراد با سیاست اطرافم خیلی از دروغ استفاده می کنن و دلیل اصلی با سیاستی شون همون دروغه راستش من خودم کم حرف میزنم و بیشتر شنونده هستم و حرفهامون به کسی نمیگم ولی دروغ هم نمیتونم بگم تو یه جاهایی باسیاستم که بیشتر در زمینه فضول نبودن و حرف نگه داشتنه ولی در مقابل خانواده همسرم خیلی کم آوردم و ازشون خیلی چیزها یاد گرفتم که همش هم میبینم به دور از انسانیت هست رفتارهایشان خیلی دروغ تهمت و بد ذاتی تو رفتارها شون میبینم بدترین کار هم بکنن آخرش خودشون رو ترجیح می کنن مادرم هم باسیاسته اغلب ولی بی سیاستی هم داره حتی به رفتارهای مادرم هم که فکر میکنم میبینم وقتی یه موضوعی رو می پیچونه و دروغ به کار میبره تو حرفهاش با سیاست میشه
تو نامزدیم خانوادم خیلی سخت گیر بودن نمیزاشتن بیشتر از ساعت ده بیرون باشم حتی خونه شوهرم الان که فکر می کنم میبینم میتونستم به دروغ بگم شام دیر میخورن و مهمون داشتن و... حتی چند بار به خاطر دیر رفتن به خونه کلی دعوام کردن یه بار هم یه جای خیلی واجب شب رفتیم بیرون برای کار که فردا صبح برگردیم ساعت چهار صبح کارتون تموم شد و من رفتم خونه شوهرم موندم و به خانوادم راست گفتم که ساعت چهار کارم تموم شد و تا آخر نامزدی سرکوفت میزدن که چرا خونه شو هرم خوابیدم بعدا دیدم اگه دروغ می گفتم که صبح رسیدیم اینقدر سرکوفت نمیخورم مشکل من اینه که دروغ نمیتونم بگم بعدش هم خوب دروغ گفتن گناه داره روح و قلب آدم و ایمان رو میسوزونه