مگه چیزی گفتی که میترسی
بهش توجه نکن اون خودشو از تو کمتر میبینه اونایی ک خودشون عرصه ی درس خوندن ندارن درس خوندن و کم ارزش میکنن
اوایل عروسی جاری من به من صمیمی بود جاری اولم از خانواده شوهرم بهم اطلاعات میداد منم به اون بعد فهمیدم پیش اوناهم من و ميفروخته حرفامو ميگفته خرابم کنه ولی من همیشه هواشو داشتم پیش خواهرشوهرام ولی وقتی به جون هم انداخت لو رفت من دومي بودم اون اولي واسه خانواده شوهرم مثل بت بود ميپرسديدنش می ترسید که جاش خراب شه که شد به خدا الان عاشق منن تا اون من راه خودمو رفتم فقط خود واقعيم معلوم شد اولا همشون باهام دشمن بودن انگار چون کلا جاري و خانواده جاري بد منوپيش اینا ميگفتن خواهر شوهرم بهم بعدا گفت
خب بازم ربطی به شهرستانی بودن نداره
حالا اگه کسی شمال تهران بشینه با خیلیییی اغماض جای این حرفو شاید داشته باشه ولی بقیه واقا نه
ولی درکل مادرشوهرت خیلی بی عقله که تیکه انداخته
ینی قشنگ داشته حرف عروسو تایید میکرده
شایدم نظر خودشه انداخته گردن جاری
ربطی نداره
خونواده شوهرت عاقل نیستن عزیزم
متوجه رفتاراش میشم هروقت مامیریم خونه مادرشوهرم اونم میادفورا. چون تویه ساختمونن. بلافاصله میره تو آشپزخونه شروع میکنه پچ پچ کردن. بلندازم میپرسه مانتوخریدی؟من مانتونمیخرم الان تواین گرونی آدم بایدهوای شوهرشوداشته باشه. بعدپچ پچ. یهومیبینی مادرشوهرم میره تو قیافه
مدام میخوادمنوخراب کنه که من ولخرجم. درس میخونم. پولای شوهرموبه بادمیدم. بااینکه اصلااینطورنیست. آون یه دختردهاتیه چون نمیتونه بامن رقابت کنه داره منومیکشه وسط. من خیلی سعی کردم بهش اعتمادبه نفس بدم. کلی ازش تعریف کردم اماانگارآون سرناسازگاری داره
به نظرتون بامادرشوهرم صحبت کنم که چرابامن عوض شدن؟یانه
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 ثانیه پیش
2 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
