2777
2789
عنوان

زندگی من

702 بازدید | 60 پست

سلام
میخوام داستان زندگیمو بگم و ازتون کمک بخوام🙃
بلونا هستم 18 سالمه و سه ساله عقد کردم...
سال 94 بود دقیقا عید 94 بود. مامانم تازه گوشی هوشمند خریده بود و منم با خط مامانم ت ل گ رام نصب کرده بودم.. عیدا که میشد من و دختر دایی هام همه میومدیم شهرستان خونه ی مادرجونم تا اخر تعطیلات و حسابی خوش میگذروندیم. دختر داییم یک دوستی داشت به اسم سارا و حسابی باهاش صمیمی بود. یک شب یک گروه زدیم سه نفره من و سارا و دختر داییم. باهم حرف میزدیم و برای هم عکس میفرستادیم

برقص و قانون را طوری بشکن انگار که از ابتدا نبوده است❤

یه بار عکس داداششو فرستاد و گفت بچه ها براش دعا کنین امسال کنکور داره خیلی استرس داریم براش و ازین حرفا.... خلاصهههههه
من گروه مختلط زیاد میرفتم و با پسرای زیادی حرف میزدم..یه شب یک پسری اومد پی ویم و باهم حرف زدیم و از حرفاش معلوم بود خیلی مذهبیه چون وسط چتمون رفت نماز شب خوند😁نسبت بهش حس خاصی نداشتم و فقط برای وقت گذرونی باهاش حرف میزدم... ی بار گفت منو میشناسه و تو شهرستانی ک مادرجونم زندگی میکنن زندگی میکنه... انقدر ترسیده بودم ک بهش گفتم نکنه ابرومو ببری گفت ن خیالت راحت باشه من ازت خوشم میاد نترس... بچه ها اینم بگم ک این پسر حتی اسمشو بهم نگفت چون میگفت تو خانوادمو میشناسی و نمیخوام لو برم....

برقص و قانون را طوری بشکن انگار که از ابتدا نبوده است❤

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

وای نه تورو خدا چون میخونیم جذب داستانت میشیم تا میخوایم ادامش بفهمیم یه مشت ...... گزارش میزنن توکف ...

عزیزم کمه داستانم و بیشتر جنبه ی نظر خواهی داره

برقص و قانون را طوری بشکن انگار که از ابتدا نبوده است❤

.  خلااااااصه گذشت و گذشت تا اینکه ی شب با خوشحالی اومد و گفت کنکور قبول شده با رتبه ی 200... بعد چند دقیقه سارا تو گروه سه نفرمون گفت بچه هاااا فراز با رتبه ی 200 قبول شد کنکورشووووو.. یهو ذهنم جرقه خورد و گفتم نکنه داداش سارا و اون پسره یکی باشن... سریع ویس دادم ب پسره و گفتم تو اسمت فراز نیست؟ یهو کپ کرد و گفت چرا من فرازم اما نمیخواستم تا اومدن نتایج کنکورم خودمو معرفی کنم بهت و قصدم جدیه و میخوام باهات ازدواج کنم... منم چون میشناختمش و میدونستم پسر خوب و عالی هستش قبول کردم باهاش باشم... اینم بگم ک بعد چند وقت از رابطمون برای مامانم همه چیزو گفتم و مامانمم ب بابام گفته بود همه چیو و بابام راجب خانوادش ک تحقیق کرده بود گفته بود این پسر بهترین پسر شهرستانه و از هر نظر عالیه... خلاصه رابطمون داشت جدی میشد و من ازش خوشم میومد اما عاشقش نبودم..

برقص و قانون را طوری بشکن انگار که از ابتدا نبوده است❤

کم کم گیر دادناش شروع شد.. میگفت عکس خودتو پروفایل نذار، چادری شو، از گروهای مختلط بیا بیرون، هرروز باهام حرف بزن وگرنه دق میکنم، و و و...
دیگ طاقتم طاق شده بود ک یک شب براش یک طومار نوشتم و ازش خداحافظی کردم و برای همیشه بلاکش کردم...بعد سه روز سارا بهم زنگ زد و گفت فراز داره دق میکنه توروخدا برگرد داداشم گناه داره و ازین حرفا
منم خر شدم و برگشتم و موندم با فراز اما واقعا دوسش نداشتم حس ترس داشتم از بودن باهاش
چند ماه بعد دانشگاه فردوسی مشهد قبول شد و اومد خواستگاریم... بعد یک ماهم عقد کردیم...
15 سالم بود و میترسیدم از زندگی مشترک اما دلو زده بودم به دریا و قبول کرده بودم تا اخر باهاش باشم...ماه های اول عاای بود و باهم خوش میگذروندیم اما تفکراتمون باهم فرق داشت

برقص و قانون را طوری بشکن انگار که از ابتدا نبوده است❤

فراز اهل دود ودم نبود و عاشق طبیعت گردی بود.عشق ماهی گیری داشت. خیلی مذهبی بود و از حرفای عاشقانه زیاد چیزی سرش نمیشد... من برعکسش بودم.. احساساتی بودم.. سیگار میکشیدم گاهی وقتا. عشق کافی شاپ بودم... یکی از فانتزیام این بود تو ماشین با سرعت زیاد سیستمو تا ته بالا ببرم و حالکنم اما فراز موقع دور زدنامون با سرعت 30 تا میرفت و اهنگم کم میکرد ک یه وقت مردم اذیت نشن!
کم کم بحثامون شروع شد.. وقتی میرفتیم شهرستان خونشون فراز اصلا بهمن توجهی نمیکرد و همش پیش داییاش بود.. همش پاسور بازی میکرد باهاشون تا اخر شب ک میومدیم خونه شون و موقع رابطه عالی میشد باهام.. اینم بگم خیلی مهربون بود اما خب چشمش ک به بقیه میفتاد کلا منو فراموش میکرد.. خب منم ادم بودم یک دختر نوجوون احساساتی ک توجه شوهرشو میخواست تو جمع... همیشه بعد مهمونیاشون دعوا داشتیم... وقتی میرفتیم بیرون دعوا داشتیم... برای حجاب دعوا داشتیم... ووو

برقص و قانون را طوری بشکن انگار که از ابتدا نبوده است❤

اوایل طاقت قهرمو نداشت و تا بهش یکم بی محلی میکردم جون میداد اما یکم ک گذشت دیگ سرد شده بود تقریبا و براش زیاد مهم نبود

برقص و قانون را طوری بشکن انگار که از ابتدا نبوده است❤

بچه ها سه سال گذشته و دارم نزدیک عروسیم میشم.. خیلی میترسم... امشب بعد یک بحث مسخره رفتم خونه ی مادرجونم.. مامانم اونجا بود دید تو خودمم.. ازم پرسید دوسش داری؟ رفتم تو فکر... واقعا رفتم تو فکر.. نمیدونم دوسش دارم یا نه.. نمیدونم واقعا باید چیکار کنم.. بهم بزنم همه چیو یا بمونم باهاش و زندگی مو بکنم و از چیزایی ک دوسشون دارن بگذرم... 

برقص و قانون را طوری بشکن انگار که از ابتدا نبوده است❤
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز