2777
2789

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

امان ازاین تقدیر من نمیخواستم دل بدم اما سرنوشتمون هعی بهم گره خورد....

زمانی که میرفتم مدرسه یادش بخیر دبیرستانی بودم سال دوم چون مدرسه به خونمون نزدیک بود بادوستم پیاده میرفتیم و میومدیم ی روز یکی سر راهمون سبز شد شماره داد بهم(اون زمان شماره دادن کار خزی نبود)اما من نگرفتم ازش البته فک نکنین من اینکاره بودم چادری و باحجابم دیگه اون زمان شماره دادن مد بود،این پسره دست بردار نبود هرروز میومد و میخواست که شماره بده اما من قبول نمیکردم چون میخواستم ذهنم فقط معطوف درس و مدرسه باشه...


اول خدا بعد بچهام بعدبچهام بعدبچهام بعدمادرم

قبول نکردم اما اونم دست برندلشت هرروز میومد بعدا فهمیدم ک خودشم دبیرستانیه اما هیکلی و قدبلند بود.این پسره هرروز قبل اینکه بره مدرسه خودش تا دم در مدرسه من میومد حالا من نمیدونم خودش چطوری خودشو میرسوند مدرسه چون مسیرمون باهم فرق میکرد.ی چند وقتی گذشت توراه ی صحبتایی میکردیم اما من قبول نمیکردم ک باهاش دوست باشم و میگفتم بهش ک فکرمو از سرش بیرون کنه اما این از رو نمیرفت و میگفت ک دوسم داره

اول خدا بعد بچهام بعدبچهام بعدبچهام بعدمادرم

خلاصه ی سال تموم کارش این بود ک بیاد ومنو ببینه حتی تو برف زمستون سرماو گرما حالیش نبود.سال بعدش ک سوم دبیرستان بودم دیدم غیبش زده حدس زدم رفته دانشگاه کم کم خودمم فراموشش کردم تا اینکه کنکور دادمو ی شهر دیگه قبول شدم و رفتم اون شهر یه روز یکی از دوستای دوران مدرسه بهم زنگ زدو گفت ی خانومی با فلان اسم و فامیل زنگ زده و شماره تورو ازم خواسته،گفتم بده شمارشو خودم زنگش میزنم....

خلاصه هم اینکه زنگ زدم دیدم این طرف خانوم نیست مرده وقتی خودشو معرفی کرد انگار ی سطل آب یخ ریختن روسرم خودش بود....

اول خدا بعد بچهام بعدبچهام بعدبچهام بعدمادرم

من نفهمیدم با چ ترفندی منو پیدا کرد دوباره اما خاکی بود ک خودم توسرم ریختم چون خودم زنگ زدم بهش ببینم کیه ک کارم داشته منم بهش گفتم نامزد کردمو دیگه بهم زنگ نزن منبعدهم ک زنگ میزد جوابشو نمیدادم چون واقعا نامزد کرده بودم گفتم اگه این ک انقد دوسم داشت میتونست بیاد خواستگاری اینی ک یسال تموم هرروز میومد منو ببینه الانم معلوم نیست با چه فلاکتی دوباره پیدام کرده

اول خدا بعد بچهام بعدبچهام بعدبچهام بعدمادرم

دوسال بعدشم من برای کارشناسی دوباره کنکور دادمو شهر خودمون قبول شدم بانامزدم ازدواج کردمومیرفتم دانشگاه.ی روز داشتم میرفتم سرکلاس ک توحیاط دانشگاه یکی صدام زد برگشتم دیدم ای داد بیداد باز این پسرست....فقط فهمیدم ک اونم همین دانشگاه درس میخونه نپرسیدم ازش ترم چنده وفلان بهش گفتم ازدواج کردم اونم گفت میدونم.از همون طریقی ک منو پیداکرد ازهمون طریق هم آمارمو داشت بیشعور....

اول خدا بعد بچهام بعدبچهام بعدبچهام بعدمادرم

فقط یبار بهم پیام دادو گفت ک یادته هرروز میومدم تاببینمت؟تو برف زمستون تو سرما و گرما هرروز میومدم تا اول تورو رو ببینم اما تو حاضر نشدی ی شماره قبول کنی من خیلی دوستت داشتم اما تو نمیفهمیدی،وقتی فهمیدم ازدواج کردی خیلی ناراحت شدم من خیلی دوستت داشتم اما تو انقدر بچه بودی ک نمیفهمیدی

 

اول خدا بعد بچهام بعدبچهام بعدبچهام بعدمادرم

تقصیر من نبود خداییش اگه انقد دوستم داشت خب میومد خواستگاری انقدر بچه نبود ک هیکلی و قد بلند بود اوضای مالی خونوادشم بد نبود.

این حرف آخرش از ذهن من هنوز ک هنوزه پاک نشده و هنوزک هنوزه عذاب وجدان دارم‌.


اول خدا بعد بچهام بعدبچهام بعدبچهام بعدمادرم
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز