من باردار بودم داییم فوت کرد رفتم برای خاک سپاری زن عموی مامانم گفت برای چی اومده چله بهش افتاد دیگه بچه دار نمیشه اولش یه خورده تودلمخالی شد بعدش گفتم خدا بزرگتر ازین حرفاس دیگه هیچوقت بهش فکرنکردم بعد دو سال خدا خواسته باردار شدم باز منی که به کفته اونا چون رفتم بهشت زهرا دیگه بچه دار نمیشم پسرمم به قدری ارومبود که همه میگفتن توچکار کردی انقدر بچه ات ارومه ماشالله
من کاری ندارم به اعتقادات دیگران هرکسی یه اعتقادی داره فقط میگم به هرچیز منفی که فکر کنی جذبش میکنی مثبت فکر کن ان شاءالله بچتوصحیح و سالم بغل میگیری🙏