شبتون بخیر عزیزان
من س سال و نیم با یکی در رابطه بودم و از همه چیه اون رابطه و اخلاقاش و رفتاراش راضی بودم
دانشجوعه و سربازی نرفته و میره سرکار
وقتی اومد خاستگاری بابام شدید مخالفت کرد و گف خانواده درستی نداره و شرایط خوبی نداره برای ازدواج و ....
بهش گفتم علی راضی کردن بابام تلاش میخواد و زمان میبره گف عیبی نداره من تا اخرش هستم
اما وقتی رف پیش بابام و باهاش حرف زد دیگ از اون روز ترسید از اینکه قدمی برداره😔
از بابام ی غول ساخت و گف از بابای تو هرکاری برمیاد میترسم منو بندازه زندان و این حرفا