2777
2789

شبتون بخیر عزیزان

من س سال و نیم با یکی در رابطه بودم و از همه چیه اون رابطه و اخلاقاش و رفتاراش راضی بودم

دانشجوعه و سربازی نرفته و میره سرکار 

وقتی اومد خاستگاری بابام شدید مخالفت کرد و گف خانواده درستی نداره و شرایط خوبی نداره برای ازدواج و ....

بهش گفتم علی راضی کردن بابام تلاش میخواد و زمان میبره گف عیبی نداره من تا اخرش هستم

اما وقتی رف پیش بابام و باهاش حرف زد دیگ از اون روز ترسید از اینکه قدمی برداره😔

از بابام ی غول ساخت و گف از بابای تو هرکاری برمیاد میترسم منو بندازه زندان و این حرفا

"مَن میتونَم وَ موفق میشَم"پیش بِ سویِ بهترینا:)!

من با مخالفتای بابام نا امید نشدم و واسش جنگیدم اما اون وقتی با بابام حرف زد ترسید و دیگ اشتیاقی واسه قدم برداشتن نداشت😢

وقتی دیدم این اوضاع رو بهش گفتم وقتی بترسی و دیگ نخای فاییده ای نداره و برو دنبال زندگیت😔

"مَن میتونَم وَ موفق میشَم"پیش بِ سویِ بهترینا:)!

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

دارم دیوونه میشم از دلتنگیش حالم خیلی بده نمیدونم کار درستی کردم یان اما وقتی دیدم ترسیده فک کردم شاید از ته قلبش منو عاشقم نبوده و بهش گفتم دیگ نمیخامت😔

"مَن میتونَم وَ موفق میشَم"پیش بِ سویِ بهترینا:)!
اگه واقعا بخاد تو رو میمونه منتظر.نمیتونی بابات رو راضی کنی؟

خودم نمیتونم..بهش گفتم فقط یبار دیگ برو باهاش حرف بزن از اون ب بعدش خودم راضیش میکنم هرجوری هس اما ترسید خیلییی ترسیده بود و اصلا شوق و اشتیاقی نداشت دیگ

"مَن میتونَم وَ موفق میشَم"پیش بِ سویِ بهترینا:)!
نامزدت در جواب اینکه بهش گفتی برو دنبال زندگیت،چی گفت؟؟؟

اول همش گف نمیتونم و دوست دارم و من جا نزدم منم بهش گفتم همینکه دیگ شوقی نداری قدمی برداری و خودت گفتی ک میترسی ینی واقعا دوسم نداری ..گف بخدا همه بهم فاز منفی میدن اطرافیانم بهش گفتم همینه ک میگم عاشق واقعی نیسی اگ بودی فاز منفی هیچکسییی  روت تاثیر نمیزاشت بعدم بهش گفتم دیگ نمیخامت گف بابت این حرفات مطمنی؟گفتم اره بعدم گوشیو قط کردم😔

"مَن میتونَم وَ موفق میشَم"پیش بِ سویِ بهترینا:)!
با خانواده اش چرا نمیاد؟

باباش اصن اخلاق درست و حسابی نداره و پدرمم از باباش خوشش نمیاد...یبار واسه خاستگاری شوهر خواهرش زنگ زد و خودش رف پیش بابام و وقتی برخورد بابامو دید ترسید

دلم از این میسوزه قبلش همش ادعا داشت و میگف تا اخرش هستم و خیالت جمع اما نمیدونم چیشد پای عمل ترسید

"مَن میتونَم وَ موفق میشَم"پیش بِ سویِ بهترینا:)!
باباش اصن اخلاق درست و حسابی نداره و پدرمم از باباش خوشش نمیاد...یبار واسه خاستگاری شوهر خواهرش زنگ ...

خب شاید پدرتون خیلی محکم برخورد کردن و با توهین

اینجوری نبود؟؟

فکر میکردم همدردی نمیدانستم تو هم...دردی
خب شاید پدرتون خیلی محکم برخورد کردن و با توهین اینجوری نبود؟؟

توهین ن فقط گفته بود پسرتون سنش کمه و دهنش بو شیر میده و اینا..

هرشبم گریه و اشکه دارم میمیرم از غصه نمیدونم چکنم از ی طرف میگم ولش کنم و دیگ فراموشش کنم بخاطر اینکه ترسیدو جا زد و واسم نخواست بجنگه از ی طرفم ب یادش میوفتم و یاد همه حرفا و خاطره هامون قلبم اتیش میگیره😔اجی تو بگو چکنم

"مَن میتونَم وَ موفق میشَم"پیش بِ سویِ بهترینا:)!
توهین ن فقط گفته بود پسرتون سنش کمه و دهنش بو شیر میده و اینا.. هرشبم گریه و اشکه دارم میمیرم از غص ...

ببین عشقم رک و پوست کنده بهت بگم مردی که انقد زود جا بزنه هیچوقت مرد زندگیت نمیشه .تازه پدرتون هم چیز بدی بهشون نگفته که انقد ترسیده!!!پس مشخص و کاملا واضحه داره جا میزنه، دوم اینکه کار نداره فک‌نکن پس فردا بری سر خونه زندگیتون همه چیز عاشقانه ست نه اصلا ایتجوری نیست وقتی پولی نباشه عشفی هم وجود نداره

فکر میکردم همدردی نمیدانستم تو هم...دردی

این حرفایی که بهت میزنم میدونم شاید نشه مرحم دلت.اما دارم واقعیت برات روشن میکنم .هنوزم دیر نشده سه سال طلایی عمرتو باهاش بودی اما اون داره جا میزنه پس بهتره همین امشب تمومش کنی.میدونم بخدا دزکت میکنم وقتی اسم فراموشی میاد انگار دارن قلبتو فشار میدن اما دیگه چاره ای نیست باید تمومش کنی و به زندگین ادامه بدی.

اینم بدون هیییییچ پدری بد بچه شو نمبخواد به پدر محترمتون اعتماد کن.شما عاشقی و احساسی اما پدرت عاقله و منطقی.پس به پدرت تکیه کن و گوش کن

فکر میکردم همدردی نمیدانستم تو هم...دردی
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792