خیلی تنهام کل دیشب و تنهام بودم الانم که از سر کار اومده سر کره و ابلیمو دعوامون شد موهامو کشید بعد خودشم نشست گریه و التماس که ببخش ولی ازش متنفر شدم از پدر مادرمم متنفرم که راه برگشتی برام نزاشتن بابایی که ندیده نشناختمش گفتن مرد مادری که بعد ۳ روز عقد از خونه انداختم بیرون که الان تو همچین وضعیتی گیر کنم خدایا مرگمو برسون
ایشا...عاقبتت بخیر باشه نماز بخون یکم دلت قرار بگیره
متاسفم واقعا 😢 از صمیم قلبم دعا میکنم به آرامش برسی
بميرم 😞
دور از جونت
همگي مشكل دارن و اعصاب خوردي
چي بگم از دست مرد بي احساس و بي تفاوت
ببين پول خوشبختي نمياره
وقتي هم دو نفر با ايده و افكار اخلاق متفاوت ميرن زير ي سقف تازه مشكلات شروع ميشه و خودشو نشون ميده و طول ميكشه ك اون دو نفر با هم يكي بشن و يا كنار بيان
و اين قشنگه كه دو طرف كنار بيان و تلاش و سعي كنن كه زندگي رو بسازن
زندگي بدون مشكل و گرفتاري نيست ولي اين قشنگه زن و شوهر پشت هم باشن وقتي مشكلات نباشه زندگي يكنواخت ميشه ولي زماني كه دو طرف سعي در برطرف كردن مشكل بكنن اين لذتي زياد داره و ادم عشق ميكنه
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
