من روز پاتختیم تازه دوزاریم افتاد بد غریب گیر کرده بودن نمیدونم چرا هیشکی باهام حرف نمیزد تا خانوادم اومدن تو چشم به زنداداشم افتاد زدم زیر گریه پریدم بغلش
از همون وقتی که خواستگار اومد گریه کردم تاااااا عروسی.من یه شهر دور ازدواج کردم چند روز قبل عروسیمون اومدم اینجا.روزی که میخواستم بیام اینقدر گریه کردم که دوس داشتم بمیرم ولی نیام.هنوزم بعد سه سال گاهی وقتا اینقدر دلتنگ میشم که ساعت ها مثل ابر بهار گریه میکنم.هر دفعه میرم خونمون موقع برگشتن اینقدر گریه میکنم که چشام باز نمیشه.با اینکه شوهرم خیلی خوبه اما اگه برگردم عقب ازدواج نمیکنم😢
وای.این روزا چقد طلاق زیاد شده امیدوارم به زودی روزای خوب به دخترا و پسرای سرزمینم لبخند بزنه
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
