خونه ما انگار عزا بود
بابام یه ور گریه داداشمم بدتر از بابام
مامانمو خالم همدیگه بغل کرده بودن و بلند بلند گریه
زنداییم تو اتاقم گریه میکرد
داییم تنها یه گوشه گریه میکرد
دختر خالمو دختر داییمم که همسن هستن هم بلند بلند گریه میکردن
خودمم که کلا از بس کریه کرده بودن رو به غش بودم