عزیزم اگه اینجوره که میگی شوهرت وقتی ازونجا میره که خودش خسته شده باشه
من تجربشو دارم
واقعا واسه خانماییکه مجبورن با خانواده شوهرشون زندگی یا رفتو امد کنن دلم میسوزه ادم هیچی نداشته باشه ولی اعصابش راحت باشه واقعا سخته میفهممت با اینکه هیچوقت اون شرایطو تجربه نکردم ونمیتونم بکنم ، شوهرت هیچ جوره راضی نمیشه اول دو دنگ دیگرم ب هوای اینکه بچه دوم میاد جای کادو بنام خودت کن بعد بگو من میخوام سهممو بفروشم بعد ببینه ضرر میکنه کم کم راضی میشه یا دوس تا خرج گنده بابت توراهیت گردنش بنداز سونوهای گرون و چکاپ و ... فکر کنه اگر تو لج کنی خیلی ب ضرر تره تا مادرش دیگه ازمامانی بودن درمیاد 😁
بگو مامانت مثل مامان خودمه تورو خدا نگو بچه رو نميذارم بره پيششون بگو فك ميكنم يه موقه مامانتو اذيت كنه ميگم نره اگرنه مامان منو مامان تو نداره
بعدم بگو من به حرف تو گوش ميدم توام به حرف من اينجوري واقعا دارم اذيت ميشم بچه كوچيك حاملگي اسم
بگو ميترسم جون بچه كه بدنيا نيمده در خطر باشه هي اين پله هارو برم بيام ،،،، با ارامش باهاش صحبت كن اما همش بگو
..ببین من یه جاری دارم طبقه پایین با مادر شوهرم تو یه اتاقن..یه شوهره معتاد داره ..یه پسر ۱۴ ساله رفیق باز که درسو ول کرده هرروزم با پدرش دعوا داره و صدا عربده میاد...مادر شوهرم هفت تا بچه داره...اون شیش تایه دیگه هروز اینجان هر کدومم دو سه تا بچه دارن که شلوغ کارن..هم اینجا سر و صدا خیلی هست هم اینکه شوهرم نوکر همشونه .از نوکری خسته نمیشه و مغزش نمیرسه میگه اشکال نداره واسه رضای خدا انجام دادم..خونه هم هروز بو تریاک میاد و هزار تا چیز دیگه ..شوهرم خودشم حساسه به بو سر درد میگیره ولی هیچی نمیگه ...دیگه چجوری باید خسته شه..بسش نیس ینی؟
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
57 ثانیه پیش
59 ثانیه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
