من یک سالو نیمه که ازدواج کردم. شهر همسرم زندگی میکنیم که خیلی کوچیکه حتی یه پاساژم نداره هیچ جای تفریحی نداره که برم نه فامیلی نه کسی. با خونواده شوهرم هم دوس ندارم زیاد رفت و آمد کنم. چون شهر کوچیکیه دو بار بری خیابون تابلو میشی. عملا تو خونه حبس شدم. هیچ کاریم نتونستم پیدا کنم. تو خونه هم خودمو با کارهای خونه و آشپزی سرگرم میکنم ولی از بس کسی نیس باهاش حرف بزنم و اونقد به در و دیوار نگاه کردم که خسته شدم. این موضوع باعث شده کم کم افسردگی بگیرم و همش با شوهرم بدرفتاری میکنم اونم خیلی خیلی کم حرفه .صبحا میره سر کار تا ساعت دو بعد میاد نهار میخوره کلا یه ساعت خونست دوباره میره سر کار مغازه. تا ساعت هشت و نیم شب بعدشم میاد با گوشی و تلویزیون مشغول میکنه خودشو ساعت یازده هم میخوابه. اینقد تنهام و دلم گرفته که دارم دیوونه میشم.