چه درد آلود و وحشتناک
نمی گردد زبانم که بگویم ماجرا چون بود
دریغ و درد
"هنوز از مرگ جمشید من دلم خون بود"
چه بود این تیر بیرحم از کجا آمد
که غمگین باغ بی آواز ما را باز
درین محرومی وعریانی پاییز
بدینسان ناگهان یکباره خالی کرد
از آن تنها و تنها قمری محزون و خوشخوان نیز